یوسف زهرا س

این وبلاگ به نام یوسف زهرا سلام الله ساخته شده توسط هایده نجفی
  • خانه 

شعر مهدویت

09 فروردین 1400 توسط مسافر

مهدی فاطمه س سلام*
مهدی عج طلایه دار اهل بیت عصمت

من کیم غرق گناه و انتظار رحمتم
روسیاه و دوستدار اهل بیت عصمتم

من کیم من هرکه هستم پاک یا آلوده ام
در پناه ال عصمت سر به خاک آسوده ام

پی پناهم مهدی موعود پناهم داده است
دلبری میکند اما قول نگاهم داده است

تا نگاهم میکند این قلب من راهی شده
تا صدایش میکنم این اشک ها جاری شده

یا خدا او کیست اینک در کجا پنهان شده
او زما دل کنده و اینک ز ما پنهان شده

من کیم از بهر او این قلب من خالی شده
مهر او پیش من است یا من دلم راهی شده

تا به کی باید برای دیدنش ای کاش کرد
هفته ها رفت و ولی چشمان من ای کاش کرد

درک من از مهدی (عج) تا مرزهای هیچ بود
گریه های من برای دیدن او پوچ بود

دوش او از کوله بار معصیت سنگین بود
چون که او از درد بی درمان ما غمگین بود

کلبه احزان گزیدن مهدیا دیگر بس است
در شب هجران ما غایب شدن دیگر بس است

مهدیا اینک کنارت چون رعیت خاضعم
مرحمت کن امشبی من روسیاه خاشعم
.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل لولیک فرج و العافیه و النصر بحق زینب کبری سلام الله
.
هایده نجفی طلبه سطح دو
.
میلاد حضرت امام زمان عجل الله تعالی مبارک باد??❤️???❤️???❤️??❤️??❤️??

 نظر دهید »

میلاد با سعادت امام عصر عجل الله مبارک

08 فروردین 1400 توسط مسافر

به نام خالق بخشنده بخشایشگر
.
.
سلام مولای غرییم.. سلام ای دوازدهمین خورشید پرفروغ

.نمی دانم چه خطابت کنم؟ اندوه جانکاهی در چشمهایم لانه کرده ست! بغض گلوگاه سربی ام را می تراشد و می سوزاند عمق وجودِ بی وجودم را.

با که بگویم غریبی شبهایی که یتیم وار بر سرِ دردهایم دست نوازشی از ترحم و منت می کشیدند؟ با که بگویم رازِ مخوف تنهایی مبهمی که تا سالها با من بود و بود و بی تو بیشتر و بیشتر؟
با که بگویم از دستهایی که هر غروب آدینه زیر چانه های فراغ در پشت کوچه های این شهر آلوده زنگاری بی تاب تر می شود؟
از کدامین قلم بگویم که لحظه لحظه از نوشتن وا می ماند و هر بار هجومِ افکارِ بی تو بودن، مأمن احساسم را شکنجه گاهی کرده ست؟ 

با تو می گویم از تمام تلخکامی ها و خودکامگی هایم، تمام سرود های نخوانده ام و چشمهای ندیده ام، از شعرهایی که سروده نشد و بر هیچ لبی جاری نگشت…از شکوفه هایی که زمستان در دلشان لانه کرده و جرأتی برای خودنمایی ندارند. با تو می گویم از تمام شکوه ابری که بر نجابتت، آستری کشیده ست و بر صلابتت دستی از مهربانی پوشانده..

می كوبم بر فاصله هایی كه سالهاست به هم نرسیده اند . شاید صدای گام هایم آشوب انتظار را بیشتر كند .
می كوبم بر پنجره هایی كه دخیل وار آسمان را به هق هق می كشانند تا خواب پاییزی گنجشك ها بشكند و یا ریزه خوانی بهاریشان نسیم را برقصاند .

سالهاست كه خورشید در تنهایی اش گُر گرفته است و اقیانوس ها امواج بی قرارشان را بر لحظه ها می كوبند .

نیستی آقاجان، که ببینی باران همهه چشم هایمان را بیشتر كرده است ، و زمین ، دیوانه وار بغض فروخورده دوری ات را آتشفشان .
.
بگو از كدام سجاده پرستوهای چشم هایت دانه برمی چینند ، و لب هایت طراوت كدام آیه را بوسه می زنند !

مسیر آمدنت گلوی جمعه ها را پر از فریاد كرده است و هق هق گربه هایمان شوق رسیدنت را زمزمه می كنند .
در خودم تحلیل می روم ، می خواهم ته مانده نیامدنت را به امیدهایم گره بزنم تا زودتر برسی .
.
ای سبزتر از بهار ! چشم به راه فردایی هستم كه ریه های جهان هوای بازگشت تو را بازدم  شوند .
فردایی كه عطر نفس هایت در گسترة خاك پیچید و خزان باغ را جوانه باران كند .
.
ساعت ها ثانیه شمار آمدنت هستند و جاده ها راه های ممكن رسیدنت را امتداد می دهند .
.
آفتابِ نبودنت ذره ذره جانمان را به آتش می كشد . غبار روزها بی تاب ترم كرده است ، و من چراغ در دست ، زمان را می كاوم تا رستاخیز جهان به وقوع بپیوندد .
.
آقا جان! چشمان جستجو گر من بر دروازه هر سحر قامت تو را منتظر است..کاش میشد که چشمانم را فرش راه گیسویت میکردم..
تو هنوز نیامده ای و من بادیه بادیه انتظارت
را دویده ام . پلك هایم بر سر شاخه های خاك ایستاده است تا نوید آمدنت باشد .

احساس می كنم كه حضورت به ظهور رسیده است ! و تو چقدر نزدیكی در سه شنبه هایی كه دست های ملتمس جمكران ، تو را ضجّه می زنند .
می آیی و چشم به راهی پنجره ها هم به آخر می رسد ، در طلوعی كه شعشعة نورانیتش جهان را روشن كرده است..

میلاد منجی عالم بشریت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه برتمامی شیعیان حضرت مبارک باد
.
هایده نجفی طلبه سطح دو

?????????️?????????

 نظر دهید »

دلنوشته عید معبث حضرت رسول اکرم ص

21 اسفند 1399 توسط مسافر

به نام خالق بخشنده بخشایشگر
.
.
سلام پیامبرِ مهربانی ها
سلام پیامبرِ امی عالِم به عالم، ای آورنده قرآن مقدس هدایت گر هستی!..
.
با جمال منورت روشن ساختی جهانی تاریک را که میان سنگ و خدا وقت انتخابشان بود.
.
خداوند تو را انتخاب نمود و تو رسول خدا شدی..
وقتی نوای ملکوتی وحی، در فضای روحانی حرا شکفت، جبرئیل گفت: بخوان!
و تو به پیامبری مبعوث شدی؛ با کوله باری از رسالت.
آمدی تا با تبلور حضورت، سرزمین خکشیده حجاز را نفسی دوباره ببخشی.
آمدی تا خار جهل و جهالت را برکنی. آمدی تا بساط ظلم را برهم زنی.
.
.
نامت محمد(ص) ؛ لقبت امین.
فرستاده آخرین خدا بر زمین.
«تبارک الله احسن الخالقین».
.
پیامبری ات مبارک که روح انسانیت را در باغ جان ها شکوفا کردی.
.
.
چه نام زیبایی برایت برگزیدیم پیامبر مهربانی ها…قطعا کسی که مهربانی می آورد خود نیز مهربان است.
.
مهربانم!…می خواهم از تو بگویم ولی نمیدانم چه بگویم…شرمنده أم که آنقدر تو را نمیشناسم که توصیفت کنم. مهربانی ها کردی در حق ما در حق امتت.
.
.
معجزه أت کتابت را برایمان به یادگار گذاشتی ولی ما چه کردیم با آن…تنها برای بدرقه مسافری و سفره آغاز سال نویی از آن گرد گرفتیم…
.
معجزه ات را گذاشتی تا بخوانیم؛ تدبر کنیم؛ و راه پیدا کنیم ولی ما تنها خواندیم و ختم گرفتیم و نگرفتیم پیامت را؛ نفهمیدیم رسالتت را و گم کردیم راهت را…
.
.
معجزه ای به این بزرگی در دست داریم که اگر دیگر ادیان داشتند چه ها که نمیکردند با این معجزه اما ما…
خجلم از خود که به نام مسلمان نام تو را یدک میکشم و آنقدر بیراهه رفتم و به نام تو و دینت تمام شد تا جایی که عظمتت و بزرگی ات را فراموش کردم و با اعمالم به ملحد و کافر اجازه توهین به ساحت مقدست را دادم و ذره ای برای رساندن پیامت به عنوان یک مسلمان بهره نگرفتم.
.
.
ای نبی خدا..خجلم از خود که تنها با چند تن یار و یک مسجد کوچک پیامت را به دنیای زمان رساندی و من مسلمان و میلیونها امثال من با هزاران مسجد و ابزار و ادعا چه کردیم برای رساندن پیامت و شناساندن رسالتت…
.
.
ای رسول خدا…از همه عترت و هستی ات گذشتی برای امتت تا به روشنایی برسد و به حق … ولی ما چه کردیم؟
.
ما تنها چشم بر روی حقیقت بستیم و کورکورانه راه ظلمت پیش گرفتیم و نامت را یدک کشیدیم.خجلم یا رسول الله…

مبعث رسول مهربانی رحمه العالمین برصاحت مقدس مولانا صاحب العصر و الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف و تمامی مسلمانان جهان مبارک باد
.
هایده نجفی طلبه سطح دو
????❤️❤️????❤️❤️???????????❤️?????????

 نظر دهید »

دلنوشته وفات حضرت زینب سلام الله

09 اسفند 1399 توسط مسافر

سلام بر تو ای دخت علی (ع) ای مظهر کمال؛ ای طاووس بهشتیان ..آنگاه که قلم از تو می‌نویسد، این دل است که آن را به نوشتن وادار می‌کند.
.

سلام بر تو که بر تپه‌های سوخته، ثانیه‌های مصیبت را تاب می‌آوری و از خیمه‌های عطشان، شعله می‌تکانی.
بانو می‌بینمت، سرفراز و نستوه. آغوشت، خون‌آلود حنجری بریده است و دلت، تکه تکه حادثه گودال.
.

سلام بر تو ای بانوی سبز عشق ، برای تو می نويسم . برای تو كه روزی، آسمان دلت ابری بود و چشمانت بارانی و دلت به وسعت همه تاريخ و همهء زمانها ، تا آدميان درس آزادگی و چگونه زيستن را از تو يگانه بانوی صبر بياموزند. وتو كه چنان بركاخ يزيد خروشيدی وبانگ برآوردی و برافروختی و افشا كردی!!!
زینب جان اين روزها وقتی كسی از غربت می گويد . دلم ريش می شود و ترس تمام وجودم را فرا می گيرد، می دانم كه غربت در لابه لای ذرات خانه ام لانه كرده است!!!.
.

چگونه باورمان شود بانو!
رفتنت؟ خاموشی فانوس مهربانی‌ات؟!
آغوشت، خون‌آلود حنجری بریده است و دلت، تکه تکه حادثه گودال.
بانو!..از این چادر بپرس، تن هزار زخم خورده را چه باید کرد؟ دیگر گریه هم شفای بغض‌های به خون نشسته نیست! قد خمیده را به رکوع پی در پی نافله شبانه، بهانه دهی؛ سوار برشتر الله اکبر…
اما بگو بانو زخم پیشانی شکسته را به نوازش کدام دست آشنا، آرام می نمایی؟
.

خداحافظ ای زخم‌های دلت یادگار نینوا! دیگر امشب به مرور خاطرات سرخ پرپر شدن کبوتران نخواهی پرداخت؛ که تو نیز کبوترانه کوچ خواهی کرد تا به کاروان آسمانی حسین ع بپیوندی.
.
زمین، چه عرصه تنگی برای پاره‌های دل فاطمه س و علی ع بود! گرچه از همان روز که رأس حسین ع را بر نیزه‌ها بردند، بهانه‌های زندگی‌ات، به پایان رسیده بود.
مگر گل‌های چیده وجودت ای ام المصائب، چقدر می‌توانستند در آب دیدگانت، زندگی را ادامه دهند؟
از امشب، اشک‌های فراق یوسف تو، بر دامن پیراهن خونینش سرریز خواهد شد و زمینیان، داغدار جای خالی تو خواهند بود.
.

امشب، طناب اسارت جهان خاکی، از دست‌های نازنینت باز خواهد شد و فرشتگان صف بسته، نوای «ارجعی الی ربّک» را برای تو خواهند سرود.
یا عقیله بنی‌هاشم! اگر روزی از جد بزرگوارت خواستی تا برای پیوستنت به حسین علیه السلام دعا کنند، چقدر زود دعایت مستجاب شد بانو!!
.

امشب، تو را سبک‌تر از بال فرشتگان و روشن‌ تر از روز و زیباتر از نخستین سپیده دم آفرینش، به سوی آسمانیان خواهند برد؛ چرا که نهایت آرزویت، پیوستن به حسین (ع) بود و هرکه به حسین (ع)نپیوندد، مرداب خواهد شد.
.

تشنه توایم یا زینب کبری سلام الله! دعا کن که قلب‌هایمان به لاهوت و ملکوت، گره بخورد
چه زود رفتی، ای آينهء تمام نمای هستی ای خوب های عالم . چه بی وقت پژمردی ، ای تو كه در وقت نماز، طراوت گل را می گرفتی. باورم نمی شود اي فلك نفرين برتو كه گلو ها را با بغض آراستی كه هيچ قلمی را يارای بيان آن داغ سنگین نيست.
.

مرا ببخش عمه سادات!!!.. ببخش از اينكه قلمم ديگر واژه ها را به تصوير نمی كشد . ببخش از اينكه ديگر دلتنگی نوشته هايم، ‌در سطر سطر نگاهت جای نمی گيرد . ببخش از اينكه ميان دست من و چشم تو فاصله ایست به وسعت زمان . آیا در آسمان نگاه تو جايي برای پرواز دارم؟.
.

ای بانوی مهربانی در ياب مرا، سوگند به نامت كه عظيم ترين كوه غم با نفوذ صبر تو هيچ می شود. امشب سر به سجده خواهم گذاشت و از خدا صبر تورا خواهم خواست.
اگرچه امشب از تو می‌نویسیم اما تنها فقط تویی که از رویارویی با هزاران داغ، سربلند بیرون آمده ای.
امشب دمشق، در بهت فرو رفته است، پیش روی این همه عفت و صلابت.
.

تاریخ، کجا زنی را سراغ دارد این چنین!.که رفتنت، بی‌ درنگ ترین بهانه اشک‌های من است.
بگو خاطرات، دست از سرت بردارند! هر روز، چوب خیزران و لب خونین بر طاقچه نگاهت پرپر می‌زنند و شب نشده، سر بریده ماه را بر نیزه، به غنیمت می‌برند. خواب به چشمت نیامده؛ گهواره می‌سوزانند و تازیانه می زنند..
.

یا زینب کبری (س) ببین چگونه شانه های بی پناه مان را طوفان کوچکت می‌لرزاند؛ چگونه خورشید بی قرار چشمان روشنت بر کوه های زمین مویه میکند؟ ای بانوی عالمیان!! اگر چه نیستی اما باور حسینی ما را خللی نیست می میمانیم و در میان آتش و حنجره شکوه فاطمی ات را پاسداری میکنیم
.

شهادت بزرگ بانوی اسلام حضرت زینب کبری سلام الله علیه را بر پیشگاه حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و تمامی شیعیان تسلیت باد
.
هایده نجفی طلبه سطح دو

 نظر دهید »

متن تبریک روز مادر

15 بهمن 1399 توسط مسافر

*به نام خداوند بخشنده بخشایشگر*

سلام مادران آسمانی.. امروز روز مادر است ، امروز تمام گُل های عالم در مقابل گُل روی او  ، چه بی رنگ و بویند.

هرگاه نگاهش می کردم.عاطفه و شادابی سوار بر کشتی، بر روی دریای مهربانی نگاهش به من لبخند میزد.
من از وجود او بودم؛ او من را از بر بود.
هر وقت سر روی پاهایش می گذاشتم، دستان لطیفش که بر امواج موهای پر طلاتمم می نشست گویی آتشی گرمابخش بود برای یک بی خانمان در شب های طولانی و سرد زمستان!
.
گنجشک باران زده را دیده ای؟
من بدون او همانقدر بی پناه ام..
.
مادر، کوه آرامش ست؛
به هنگام وجودش،بارقه ی امید، تکه های قلبت را به هم بند میزند.
آن چین های زیبای روی کوه، نشانِ سال ها سرما و گرما دیدن است برای پناهگاه شدن؛
و من همان انسان های نخستینی هستم که پیش از هر چیز اگر سر پناهی نداشته باشم به کام مرگ میروم و بال های پرواز و اوج گرفتنم در هم میشکنند.
.
و ای کاش خدا نیاورد آن روز را که کالبدی، حامی ای در برابر اتفاقات بی رحم این سنگستان نداشته باشد!

من هم بسان بسیار بی مادران عالم ، مادر ندارم ، ولی در نیمه هر ماه ، به هلال کامل ماه نگاه می کنم و خورشید وجودت را حس می کنم.
.
همسنگ تمام نبودن‌هایش به این شبهای اندوه بار اشک بدهکارم و به اندازه همه آرامشش به چشمان بیقرارم خواب؛ برای ترسیم دغدغه‌هایم کنج آغوش امنش را کم آورده‌ام و برای تسکین دردهایم تمام نوازش دستهایش را. صادقانه بگویم: من کم آورده‌ام. من همه بودن‌ها را در نبودن‌های او کم آورده‌ام.
.
از آن آخرین بدرقه‌اش تا پشت دیوار بی‌کسی نوشتم و بغض کردم. مادر! در این‌سوی بی‌خوابی، من هر شب پرنورترین ستاره را « مادر» می‌بینم. 
.
شنیده‌ام کوله‌بار دوران کودکی مرا سنگ صبور بود. من هم در آیینه ی زندگی هر شب تصویری از تبسم مهربانش را می‌بینم. مادر! ای زیباترین احساس، قشنگ‌ترین بنفشه، ستاره‌ام را چندی‌ست گم کرده‌ام…

مادران عزیز و خانم های گرامی روزتون مبارک باشه ان شالله
روح مادران آسمانی هم شاد

هایده نجفی طلبه سطح دو حوزه علمیه حضرت زهرا سلام الله
????????????❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 16
  • ...
  • 17
  • 18
  • 19
  • ...
  • 20
  • ...
  • 21
  • 22
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یوسف زهرا س

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس