دلتنگی در قرنطینه
به نام خالق بخشایشگر مهربان
سلام!.. هیچوقت اهل گله و شکایت نبودم و نیستم. همیشه سعی میکنم حتی در بدترین شرایط، خودم رو سازگار کنم و بهترین فرصتها رو بسازم، بهخودم نوید اومدن روزهای خوب رو میدم و تمام زندگی رو پُر از امید و امیدواری میکنم.
هیچوقت هم حوصله نداشتم که هرروز از خونه بیرون برم و بلد بودم چهطور تو تنهایی خودم رو سرگرم کنم. اما از وقتی که به اجبار باید تو خونه بمونیم، دلم خیلی میگیره. از درون ناآرومم و گاهی هیچچیزی بهم آرامش نمیده.
بهروی خودم و اطرافیانم نمیارم و مدام تشویقشون میکنم به شکیبایی و از اومدن روزهای خوب و گذشتن این روزها میگم.
گاهی کم میارم! چشم از دیوارهای خونه میدزدم تا به قلبم فشار نیاد؛ به سقف نگاه نمیکنم تا دلم برای آسمون تنگ نشه، میرم کنار پنجره و خودم رو گول میزنم که الآن زمستونه، هوا سرده، نمیشه بری بیرون… اما یهو بارون میزنه، باد میپیچه لابهلای پیراهن سبز درختها و یادم میاد که بهاره و من باید تو خونه بمونم.
خدا میدونه که چهقدر منتظر بهار بودم و حالا چهقدر دلم تنگه برای لمس شکوفهها، درازکشیدن روی چمن و خیالپردازی با ابرهای سفید، پیادهروی تو عصرهای کشدار بهار و تماشای غروب آفتاب و رقص و بزم پروانهها و بنفشهها، شنیدن چهچهی بلبلها و دیدن پرواز پرستوها و استشمام عطر یاس و بهارنارنج و شمعدونیها وسط اردیبهشت!
امان از فروردینی که به دلگیریِ هزارتا زمستونِ سرد گذشت. این ماه هم خودمون رو گول بزنیم که زمستونه؟
اما نه اردیبهشت از راه رسیده و باید پروانه شوی و بگردی دور گلهایی که بهار با عشق کاشته…
?باید دچار بهار باشی، تا بدانی پروانه بودن برای آنها چه لذتی دارد.
?باید در کوچهباغها قدم بزنی و عطر تن نحیف یاس و بهارنارنج را استشمام کنی.
?خلاصه! جانم برایتان بگوید که حیف است پروانه نشوی در این بهشتِ اردیبهشتی…
بیایید همگی برای حال دلمون دعا کنیم و دعا کنیم مردم در این اردیبهشت زیبا سلامت و تندرست باشند.انشالله .. آمین..
نجفی طلبه سطح دو