یوسف زهرا س

این وبلاگ به نام یوسف زهرا سلام الله ساخته شده توسط هایده نجفی
  • خانه 

میلاد امام جواد الائمه برعموم شیعیان حضرت مبارک

02 بهمن 1402 توسط مسافر

به نام خالق بخشنده بخشایشگر
.
سلام بر امام جوان! درود بر لحظه های شفافی که با تو خواهند بود و مسیری که از عطر کلمات مقدست سرمست می شود؛ از 195 تا 220 هجری قمری!

درود بر تو ای دانایی متجلی ای کوچک ترین دانای اهل بیت عصمت و طهارت

سلام بر این نور واحد که بی تغییر، که در کالبد دوازده پیکر مطهر جاری شد!

یا جواد الائمه علیه السلام تکلم کن تا تاریخ، دوباره از شگفتی، مات بماند.

این چنین برای خدا آسان است که کودکی هشت ساله، این چنین تمام ذرات را متبرک می کند و تمام تفسیر کتاب آسمانی در قلب او متلاطم می شود.

یا باب الحوائج تکلم کن، تا دوباره یحیی بن ذکریا متولد شود؛ با شباهتی بی همتا با تویی که جوادالائمه ای ؛

«یَا یَحیی خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ و آتَیناهُ الحُکمَ صَبِیاً».

چرا بی صفتان تاریخ شکستند قامت رعنای نهال روشنایی را؟

کاش بغداد قدر تو نعمت ولایت را می دانست کاش دشمنی با آفتاب ولایت نداشت که غروب را با انگشتان پلید ام فضل که از اندیشه آلوده معتصم تغذیه می کردن، در برابر خورشید کشید!

ای باران رحمت الهی، ای بخشایش مهربان! تو برای درمان تشنگی ما آمده بودی کاش دلتنگی امان می‌داد.

ای جواب معماهای حل نشده! برگرد و گره های کور را با دستان نورانی ات باز کن.

ای پرنده دلتنگ! تا بال بگشایی، زمین در قفس نادانی اش غرق می شود.

امام جوان قصه های شب های بلند، فدای گنجایش حضور دریا گونه ات؛ سربردار و ببین عاشقان پاک باخته ات را که دل هاشان، تنها با رسیدن به دریا، آرام می گیرد. کدام شیعه است که نام تو را بشنود و در هوای کاظمین تو نسوزد؟!

امام جواد ای شه ملک جود که عالم علم غیب و شهودی و قلب نازکت منبع فیض پروردگاری جلال و جود و سخا از سیمای پرنورت آشکار است و تویی که جواد بود ی و جود، قطره ای از پیشانی بلندت؛ تقوا و پرهیزکاری، سطری از صحیفه وجود نازنینت.

تویی که در همان خردسالی امام شدی و در نوجوانی، رهگشای گره های شیعیان. که بی درنگ، دشوارترین پرسش را پاسخ می دادی و اینگونه خبر از اتصال خویش به دریای علم الهی می دادی.
اینک از مروه تا صفای کاظمین تو، راهی نیست. در این حج ولایت و عشق همیشه در سعی هستیم؛ که بی «سعی» نمی توان به «صفای» جمال معصوم علیهم السلام رسید.

میلاد مظهر جود وسخا حضرت جوادالائمه علیه السلام بر همگان مبارک باد
.
هایده نجفی ارشد فلسفه 🌹💗🌺💝🌹🌺💗🌹💗🌺💝🌹

 نظر دهید »

دلنوشته روز مادر

13 دی 1402 توسط مسافر

*به نام خالق بخشایشگر مهربان*
.
سلام بر تو ای مادر برتر از جانم و سلام بر تو ای همیشه مهربان و صمیمی. به اندازه دریای نگاهم. دوستت دارم..
مادر مهربانم..گویی تو پیامبری بودی که رسالتت عشق بود. دنیای عشق از تو زنده می‌شود و به من زندگی بخشیدی،
.
مادر!..خیس گریه‌ام دوباره بیدار شو؛ با دست‌هاى مهربانت صورتم را نوازش كن و با گرماى وجودت آرامم كن. امشب دوباره دلم تو را بهانه گرفته است
اکنون که بیست و دو شش سال از آخرین روزهای در کنارت بودن گذشت در تمام این روزها،سرم دور از نوازش های سخاوتمندانه دستانت، روی دوشم سنگینی می کرد.
.
به گمانم آن روزهای تلخ ، به ما دروغ گفتند که تو مرده ای؛ این ما بودیم که دور از تو «مرگ» را در زندگی آزمودیم و چه آزمایش دردناکی بود.
.
شاید اگر فرهنگ دیرینه این سرزمین نبود،سرانجام روزی این غلط تاریخی نیز اصلاح می شد که «آدمی از پدر یتیم می شود.» ما بی تو و بی محبت اساطیری ات همه چیزمان را باختیم؛

و ما بی تو یتیم شدیم مادر.😭
.
نوشتن از فراق تو، سخت است مادر!..، اما دلم می خواهد دلتنگی ام را همینجا فریاد بزنم و شور و شیرینی این لحظاتم را یکسره به تو تقدیم کنم، تویی که «مهربان» بودی و این گنج ارزانی نبود در این زمانه ی سنگدل. 
.
برایم دعا کن مادرم؛ مثل همه صبح های امتحانات مدرسه ام، مثل همه آن روزهای نمناکی که به امید شادمانی اش، دستها را برای موفقیت فرزندت رو به آسمان بلند می کردی و مثل همه دقایق که خودت را نمی دیدم، اما زمزمه نیایشت را می شنیدم.
.
کاش هرگز نمی رفتی! کاش بر می گشتی و می دیدی هنوز کودکی تنگ حوصله و کوچک دلم که امروز از همیشه به تو محتاج ترم؛
امروز تمام گُل های عالم در مقابل گُل روی تو  ، چه بی رنگ و بی بویند.
.
شنیده ام که درد آدم را بزرگ می‌‌کند و روح را صیقل می‌دهد و تجربه را زیاد می‌کند. اما هیچ جا ننوشته‌اند که درد با یک زن، با یک مادر چه می‌‌کند. مادران درد کشیده یا زود می‌میرند، یا برای همیشه می‌‌روند، یا می‌‌مانند با چشمانی که رنگِ بی‌‌تفاوتی‌ گرفته است و دستانی که زیر ناخن‌هایش جز خستگی‌ چیزی نمی‌روید، و گیسوانی که رقص بر شانه‌های زنانه را به خاطر نمی‌‌آورند.
.
مادرانی بی‌ هیچ آرزویی، با ‌دنیایی کوچک. دنیایی بسیار بسیار کوچک. هیچکس از مادرانی که به بهشت نمی‌‌روند چیزی ننوشته..زیرا بهشت هم زیر پای توست مادر!..
.
روز مادر مبارک روح تمام مادران آسمانی شاد وقرین رحمت الهی 🥺🖤🥺🖤
.
هایده نجفی ارشد فلسفه

 نظر دهید »

دلنوشته ولادت حضرت زهرا سلام الله و روز مادر

12 دی 1402 توسط مسافر

به نام خالق بخشنده بخشایشگر*
.
سلام بر تو یا فاطمه (سلام الله)! ای گلواژه آفرینش!

سلام بر بانوی گل‌های بهشت!..
بانو!..هر بار که می خواهم از شما بنویسم این و دست این قلم یارای نوشت ندارد، هیچ وقت خود را شایسته چنین مقامی نمی دانم، اما خوب می دانم که دستهایم طاقت نوشتن نام مقدس فاطمه سلام الله را ندارد و قلمم بر صفحه کاغذ نمی رقصد. مدت هاست که می خواهم برایتان بنویسم اما هر گاه که قلم به دست می‌گیرم می مانم که چگونه همه حرفهایم را به روی کاغذ بیاورم بین دردهای درون هم که نمی شود به قرعه یکی را برگزید می‌شود؟
.
اما سالیانی است دردی در دل دارم و سنگینی اش را با خود حمل می‌کنم و با زبان بی زبانی با شما درد دل میکنم در سینه ام غوغایی است بانو…
.
بانوی لحظه های بی کسی! برخیز و دستانم را بگیر! این دستان عمریست بر مزار بی ضریحت دخیل بسته اند و محتاج نگاه مهربان تو هستند دستان نیازمند من دامان پر از سخاوت شما را می طلبند می گویید چه کنم؟
.
زبان ما را کی رسد که وصف تو گوییم و کجا به اندیشه ما آید که ذکر تو نام مقدس تو بر زبان آوریم زیرا نام تو کاهنده آتش دوزخ است، و کجا توان قلم بُوَد که نقش حُسن تو را بنویسد و کدام آینه است که درخشش نور تو را بتاباند. نام تو، جامع کمالات است که گویای عصمت آتش سوز توست. ای آن که دامنت، رسالت سردار توحید را پرورد.
.
فاطمه جان! ای آن که مهر رخت، خورشید فروزان مریم سلام الله و آسیه و خدیجه را فزوان تر می کند؛ چرا که جهان بانوان را تو سروری. ای آن که شهد شهادت سوزانت را از چشمه صداقت و اخلاص گرفته ای! ای آن که بر گرده گیتی، مصطفی (ص) را مادری ام ابیها، پس بشارت باد بر اهالی زمین که سیب سرخ بهشت، جوانه زده است!
.
یا فاطمه( س ) نام تو، ریشه شر را می خشکاند و آتش دوزخ به یمن وجود مقدست سرد می گردد بر پیروان طریقه رستگاری.
.
امشب ساقه های نیلوفری بر گرد خانه نبی مکرم صلی الله حلقه می زنند و خانه وحی، با درخشش نام تو، روشن‏ تر می شود تا نشانه‏ ای باشد بر حرمت «زن» ، تا دیگر رنگ چهره‏ ها با شنیدن صدای تولد دختران، کبود نشود؛ تا دیگر دخترکان معصوم زنده به گور نشوند بانو! ….
.
بانو برگرد که تولد تو میلاد بهار است، تولد آب و تولد هر چه پاکی و زلالی است، و چشمان ما منتظرند به تولد آفتاب..
زهرا جان! میلادت سراسر مهر و رحمت است. از آن جهت که ادامه ی راه انبیائی.
.
ای امتداد راه انبیا، ای سرور بانوان بهشت، اگر تو نبودی، طریق انبیا ابتر می ماند و این سلسله ی پیوسته به بن بست می رسید جانم به فدای هجده بهاری که با تو درخشیدند، باتو جوانه زدند، و با تو پژمردند.
.
بانو! تو فاطمه نامیده شدی؛ چون از هر زشتی و پلیدی بری بودی و ناپاکی در وجود مقدست راه نداشت؛ هر چه بود، عصمت بود و عفاف و پاکی … خانه گلی تو پناهگاه مسکینان و فقیران بود. هر حاجت مندی که از همه جا ناامید می شد، راهش را به سمت خانه تو کج می کرد و با دست پر باز می گشت
.
امشب من نیز با دستان خالی بر گرد خانه تو آمده ام سینه خیز و نالان، با بالی شکسته و دلی آرزده از همه کس بریده..
آیا این دل شکسته و این بال آزرده را رها میکنی بانو؟
تو چشمه پاک و زلال رحمتی و من آن مسافر خسته و تشنه راه هستم که از یاد رفته ام، بانو مرا در بال بال زدن گرد مزار بی ضریحت منجی غربا کن ای جان….

امشب به گدایی در خانه ات آمده ام، این دستان خالی را نا امید بر نگردان بانو از دریای مواج نورانیتت نمی ما را بس..
.
میلاد گل سر سبد آفرینش ، حضرت فاطمه (سلام الله ) و روز مادر بر همه عاشقان خاندان عصمت و طهارت و مادران سرزمینم ایران جان مبارک باد

هایده نجفی طلبه سطح دو ارشد فلسفه
.
🌺🦋🌺🌹💝🌺💗💝🌺💗💗

 نظر دهید »

دلنوشته ای برای حضرت ام البنین سلام الله

05 دی 1402 توسط مسافر

*به نام خالق بخشنده بخشایشگر*
.
سلام بر مادر پسران….

بانو برخیز و دستانم را بگیر! چگونه از تو بنویسم در حالی که نه قلمم یارای نوشتن دارد و نه سیل اشک هایم طاقت دیدن، و چقدر حقیرند کلمات آنگاه که از درد ها و صبوری تو بنویسند.
چه بگویم بانو؟ آبشارها گوشه هایی از عمق زلالیت تواند و ستاره های نور و پاکدامنی، دامن پاک تو را می سرایند. خورشید، دلگرم از گرمای محبت بی دریغ توست بانو..
.
اینک از پس دردها و رنج ها امشب به طواف دستان پر برکت تو آمده ام، امشب آمده ام تا دست در دست پاک تو، تا دارالقرای فاطمه سلام الله در بهشت بروم، به زیارت امام باران؛ همان قتیل العبراتی که دست هایش را به شمشیرها سپرد تا مشکش را آب نبرد.
.
نگاه کن مادر! دستانم نمناک است؛ اما نه به آب فرات؛ وگرنه، علی اصغر علیه السلام گلوی عطشناک به تیر سه شعبه نمی سپرد و رقیه س، لب ترک خورده اش به خون نمی نشست..
.
به من بگو بانو! دریای چشمانت از کدامین چشمه حیات سرچشمه گرفته که این چنین بارانی است؟ به من بگو مادر وقتی عباس علیه السلام به دنیا آمد گهواره اش به سمت کربلا تکان خورد؟
.
دستانم را بگیر بانو!..پیش از این نیز عطر غریب دست ها و التماس هایم را در جایی دیگر شنیده ای؟
در گوشه و کنار همان خانه نیم سوخته علی ع که به نام فاطمه سلام الله متبرک است و تو برای کنیزی اش در آن خانه قدم گذاشتی دستان پر نیازم را رد نکن بانو…
ببین دست های سقا چه میزبان خوبی اند برای میهمانان دل شکسته کربلا!🥺
.
اشک های تو با خاک بقیع در هم آمیخته است. من بی قراری ات را حس می کنم بانو! هنوز از غربت دلتنگی این خاک، غم مویه ها و مرثیه سرایی آشنای تو می آید. دنیا، مصیبت نامه می خواند پا به پای تو، برای دست های سقا.
.
چگونه نبودنت را تاب بیاورد روزگار که سر بر دامان فضیلت تو، ادب آموخته است؟
.
بانوی مهر بانی! در ناگهان ترین دقایق، تو انتخاب شدی تا مهربانی فاطمه س را تداوم بخشی، تا حسنین علیه السلام در آینه نجابت چشمان تو مادر را به تماشا بنشینند.
.
چه پناهگاه خوبی است آغوش مادرانه ات برای گریستن! چه ساده و مادرانه گوش می سپاری به رنج های من.!
بانو مهر و آفتاب!.. نمی دانم خدا تو را کی و کجا آفرید؛ اما اینک تو به بهشت نزدیک تر از فرشته هاهستی، شاید خدا تو را در باغ های ازل آفرید یا روزهای اردیبهشتیِ کربلا..
.
چقدر نامت بزرگ است بانو!
ای مادر چهار داغ! مدینه در مدینه حزن و اندوه عاشورا را ضجه زدی تا کربلا ناتمام نماند! تو با مرثیه و نوحه های جگر سوزت تاریخ را به لرزه انداختی..
.
به من بگو آن زمان که سقا با لب ترک خورده و دست های بریده صدا میزد مادر چگونه این مصیبت را تاب آوردی؟
به جاودانگی نامت، آینه های پاک، غبطه می خورند. چشم های تاریخ روشن باد از این همه شجاعت های بکر.
.
خداحافظ، ای الگوی ادب و ولایت پذیری!
همه تو را مادر قمر بنی هاشم می شناسند و این کافی است تا نمایشگاهی از عشق و هر چه خوبی، به فراخور شعور هر کس برپا شود.
.
تو اما فاطمه ای دیگر بودی که با تمام دلاوری ات، در قاب های عاطفه نیز خوش درخشیده ای. و چگونه معرفت عظیم تو در دنیای محدود ما می گنجد که گفتی نام من «ام البنین» است.
.
ایام سوگواری بانوی ادب و شجاعت ام البنین سلام الله تسلیت باد
.
هایده نجفی طلبه سطح دو ارشد فلسفه

🌹🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🌹

 نظر دهید »

یلدا مبارک

30 آذر 1402 توسط مسافر

به نام خالق گسترده مهر مهر گستر
.
از دار و ندار دنیا یک دفترچه سفید دارم ؛یک خودکار نیمه تمام که سرش را دندان هایم ساییده و یک ذهن که در آن همه جور واژه ای پیدا میشود ؛
.
دقیقه ها یکی یکی سپری می شنوند و پاییز زیبا محبتش را روانه‌ی خانه‌‌ها می‌‌کند. در روزهای آرام و دلنشین، خانه‌ی دلمان پرهیاهو وشادمان و خانه ى قلب مان پرتلاطم و قلبم از زیبایی های پاییز ، چون موجی که خود را به صخره می‌‌کوبد ونوای آهنگينش چون نغمه‌ی پراحساس طوطیان است.
.
روزها ثانیه به ثانیه در گذر است پاییز زیبا در گذر است و من غمگین می شوم برای نبود پاییز، برای نبودن برگ های سرخ و زرد و ارغوانی که زیر پای رهگذران صدای جَرَق جَرَق آن به گوش می رسد ‌

پاییز نفس نفس میزند و من پشت پنجره ایستاده ام و بی خیال چای می نوشم پاییز هق هق می کند و من مات و مبهوت نگاهش می‌کنم، چشم می‌بندم و فال حافظ می‌گیرم..
.
پاییز نارنجی تر از همیشه نگاهش رنگ التماس می‌دهد برای یک دقیقه بیشتر ماندن دست به دامان یلدا شده و من به زمستان فکر می‌کنم و لذت برف هایش …
پاییز دارد تمام می‌شود و من بی رحم شده ام سرد..بی تفاوت. .شبیه تو. .شبیه زمستان..
فردا آخرین آدینه‌ی پاییز است، جان می‌دهد برای ورق زدنِ دفتر زندگی!.. در ایوان خانه‌ی قدیمی قلبم را ورق می‌زنم. انتظار سرد شدن چای میان صفحات دفتر زندگی فراموش می‌شود و من خیره به صفحات مهربانیِ سالیانِ گذشته لبخندی می‌زنم‌. کاش این انتظار به سر رسد در آخرین آدینه پاییز..
.
امشب واژگان محبت و عشق را با چشمانم می‌بلعم و باز حسرتی است که در وجودم رخنه می‌کند. حسرت نیامدن و فراق..
باز هم ورق می‌زنم و چشمانم شاهد تمام غم ها و شادی ها می‌شوند.
ساعتی چند می‌گذرد ؛ ، در صفحه‌ای تا خورده دلم مجذوب می‌شوم . گویی کسی از رازهایش روایت کرده،؛ راز هایی بی بدیل در پرتگاه فرجام زندگی…!

پاییز این فصل زیبای سال؛ با همان عاشقانه‌های “مثل خون در رگ های من” درگذر است..
چند صفحه‌ای از ذهنم را ورق می‌زنم ؛ حوالی سال‌‌های اخیر ، دستانم از حرکت باز می‌مانند! صفحات خیس شده اند! نیستی و با دستان گرمت اشک ها را از دیدگان منتظرانت پاک کنی..

پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، اما یادت نرود کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز برای همه بشریت آرزوهای خوب دارد.
یادت باشد در آخرین شب پاییز، برای رسیدن بهار دلها دعا کنی… باور به نور و روشنایی است که شام تیره ،از دل شب یلدا جشن مهر و ظهور به ما هدیه می دهد.. محفل مهدوی تان طلائی ، دلهایتان دریائی
شادیهایتان یلدائی .. یلدای مهدویتان مبارک باد..
اللهم عجل لولیک الفرج…
.
هایده نجفی ارشد فلسفه💗🌺💗🌺💝💗🌺🌺💝

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 22
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یوسف زهرا س

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس