میلاد حضرت زینب کبری سلام الله
*به نام خالق بخشنده بخشایشگر*
.
.
بانوجان سلام… تا قبل از اینکه به کربلا بیایم با خود می اندیشیدم که در جریان کربلا ، چه چیز کربلا را نگه داشت و چه چیز باعث شد که کربلا در خود فرو نرود ؟ به راستی چه چیز ؟
اکنون که تل زینبیه را دیدم ، دریافتم که تکیه آسمان کربلا بر شانه های شما بوده است و زمین هم اگر در خود فرو نرفت چون گام های عقیله بنی هاشم را بر خود داشته است …
.
.
راستی بانوجان چقدر محجوب و صبورید بر تل زینبیه !!! درست مثل مادرتان .. حجب را از فاطمه دخت نبی (سلام الله علیها ) و حلم را از پدر بزرگوارتان آموخته اید . هر وقت خطبه شما را در کاخ آن ملعون می خواندم بر خود می بالیدم که شیعه علی ابن ابی طالبم.
اما بانو همه می دانند که حضور شما در تل زینبیه بیش از نگرانی یک خواهر برای برادر معنا دارد . شما در آخرین لحظه نیز پیامتان را برای هر انسان آزاده ای تا ابد فرستادید . شما به ما فهماندید که اگر علی (ع) بعد از رحلت جد بزرگوارتان تنها نمانده بود که حسین نیز در کربلا تنها نمی ماند .
.
.
شما به ما فهماندید که شمشیرهایی که بر روی خورشید ما ” حسین به علی ” کشیده شد ، دست پرورده ی کارگاه سقیفه است . شما به ما فهماندید که همه چیز حول محور ولایت می گردد
هیچ چیز مثل حسرت دل آدمی را نمی سوزاند .کاش بودم آن زمان که علی ابن ابی طالب با تغسیل فاطمه در خود شکست ، فاطمه ایی که حتی برای رفتنش هم ملاحظه دل خسته شویش را کرده بود و خواسته بود تغسیل از روی لباس انجام شود .
.
آن زمان که ناله های عصاره خلقت تنها یادگار پیمبر بین در و دیوار به آسمان رسید ..
کاش بودم آن زمان که جگر پاره پاره ی برادر را دیدی
زمانی که صدای یا عباس و العطش کودکان را شنیدی ….
زمانی که برای آخرین بار قامت سرو علمدارت را نگریستی .
روزی که برای آخرین بار با رفتن حسین ، چون کشتی شکسته پهلو گرفتید …
.
چه کردی بانو با این همه تنهایی ؟
دیرآمدم اما آمده ام . آمده ام که یک زن شیعه تمام عیار باشم . آمده ام که پیمان ببندم پیمانی را که شما تا پای جان بر آن ایستادید و آن پیمان چیزی نیست جز لبیک یا حسین
میلاد با سعادت حضرت زینب کبری سلام الله مبارک..
.
نجفی طلبه سطح دو