قصیده ای به بلندای عباس
قصیده ای به بلندای عباس علیه السلام
.
سلام ای ماه بنی هاشم..ای باب الحوائج
.
دست هایت کو؟ دستهایت، آیینه دستان پر پینه مردی است که تمام هستی در دست ولایت اوست.
ای ماه بنی هاشم!…روزی که به دنیا آمدی گهواره ات تنها به سمت کربلا تکان می خورد.
تمام آبهایی که شرمنده دستهای تواَند، اشکهای پدرت می باشند که از دل چاه جوشیدهاند. تو آن راز رشیدی که روزی فرات بر لبت آورد.
با تو، خیمههای جوانمردی بیستون نمی ماند.
بیعت با دستهای تو، بیعت با دستان خداست. تا تو از متن خاک سبز شوى، تا ببینیم دوباره دریا را. دستهایت را در راه عشق دادی تا آغوشت به قدر تمام جهان لایتناهی شود.
.
درهای بهشت را دستان تو بر روی ما خواهند گشود. از روزی که تو آمدهاى، دیگر هیچ چشمی زیبایی ماه آسمان را باور ندارد.
خداوند ابتدا تو را آفرید و سپس ماه را شبیه تو… .تو ماه، ماه بنیهاشمی که دختر خورشید
همان اول پذیرفته بود مادریات را..
.
یا عباس ع دستهای تو از همان آغاز تولد، رنگ و بوی ذوالفقار داشتند.
هنوز که هنوز هست، نماد کربلا، یک جفت دست سرخ هست که از آن سوی تاریخ برای ما دست تکان میدهد.
.
قصیدهای به بلندای عباس، تنها در دامن زنی که غزلسرای بیبدیل عرب بود، میتوانست سروده شود. فردا که میروى، فاطمه (س) پیش از همه رفتنت را سوگوار میشود.
روزی که متولد شدى، دستهایت زودتر به جهان آمدند. دستهایت که پیش از تولد تو در تمام هستی زبانزد بودهاند. دستهایت که دست استغاثه تمام عالم به سوی آنهاست. دستهایت که تاریخ را ساختهاند… خدا اول دستهایت را آفرید… به آن دستهای توفانی عاشقانه نگاه کرد و گفت: «این دستها برترین دستهای عالمند…»آنگاه تمام افلاک در برابر دستهایت به سجده افتادند. تمام فرشتگان بر دستهایت بوسه زدند و خدا گفت: «برای این دستها مردی خواهم آفرید که نامش را در آسمانها دست به دست خواهند برد…» و خدا تو را آفرید، برای آن دستهای بیبدیل … دستهای معجزهگر… .
.
ای ماه…دستهایت را دوست میدارم که با دستهای خدا نسبت دارند و از ازل با ثارالله بیعت کردهاند؛ دستهایی که تنها برای حمایت از آفتاب به زمین آمدهاند برای آنکه پسر خورشید روی زمین باشد. از تو تنها به همین دستها کفایت می کنیم و گرههای کور روزگارمان را به آستانه مهر این دستها میآوریم تا گشوده شوند. تا نمکگیر شویم… تا از نو ایمان بیاوریم… به تو… به عشقی که تو را اینگونه شهره عالم کرد… و به خدایی که این عشق را آفرید…
.
تو را عشق به این روز انداخته ای ماه ! تو را عشق چنین سرفراز کرده… وقتی که سایه به سایه خورشید، تمام راههای سخت را بپیمایى، وقتی که چشم از خورشید برندارى، وقتی که خویش را وقف او کنى، وقتی که تمام هستیات را در دستهایت بگذارى، تمام خودت را در دستهایت بریزی و آن دستها را به سوی عشق دراز کنى،
اینگونه خواهی شد. اینگونه که خدا دستهایت را در آغوش می گیرد و آنگاه تمام قدرت بیمنتهایش را به دستهای تو میبخشد. آنگاه تمام درهای بسته، تمام قفلهای ناگشودنی و تمام گرههای کور، با دستهای تو گشوده خواهد شد ای بابالحوائج!
.
دستهایت کو؟ که دلتنگم برای دستهایت..تمام جهان دستهایت را میشناسند. تو را همه با دستهایت میشناسند. دستهایی که دستان خداست و از آستین رشادت و شهادت و مهر تو بیرون آمده. همان دستهایی که دستان پر سخاوت دریاست و تمام آبهای جهان را شرمنده خویش کرده هست. دستهای تو را نمی شود نادیده گرفت؛ چون دستان خدا فراتر از همه ی دستهاست. هر که با دستهای تو بیعت کند، دستان خدا را در آغوش گرفته است..
دستهایت، آیینه دستان پر پینه مردی است که تمام هستی در دست ولایت اوست. مردی که سالیان سال نان بینوایان را بر دوش می گرفت و بر در منزلهای شان می برد و سفرههایشان را نمکگیر خویش می کرد. تو فرزند دستهای حیدرى. مردی که ذوالفقار را در دست داشت، ولی هرگز دانه جوی را به ستم از دهان موری باز نگرفت. پس از دستان او که نانآور خاک بود، دستهاب تو آبآور زمین شدند. دستان تو ساقی روزگارند
دستهایت، برکت عشق را در سفرههای عاشقان مینهند. اینک نان و خرما نه، که از تو آب حیات میطلبیم، آب مراد… . از تو عافیت میخواهیم. از دستهای توانگرت، سعادت می خواهیم ای مرد!
.
کاش دستهای تو تمام ابرهای سیاه ستم را از آسمان جهان فراری دهند. کاش دستهایت به یاری انسان برخیزد و وی را وارث صلح و آرامش کند..
.
شهادت حضرت ابوالفضل عباس علیه السلام بر عاشقان حضرت تسلیت
.
هایده نجفی طلبه سطح دو
?????????