یوسف زهرا س

این وبلاگ به نام یوسف زهرا سلام الله ساخته شده توسط هایده نجفی
  • خانه 

پاییز دلتنگی

15 آبان 1403 توسط مسافر

* به نام خالق زیبایی ها*
.
آرام شده ام مثل پاییز
پاییز برگ هایش را بـه زمین می‌بخشد و من کینه و نفرت ها را بـه دست بـاد …
همیشه پاییز را برای خش خش برگهای زرد و قرمزش دوست می دارم… برای شب های طولانیش، برای باران های تند و تیزش و برای خنکای هوای دلگیرش ..
پاییز را برای احساسات رها شده و تنهایی هایش و برای لحظات پر از بغضِ اَبرهایش دوست می دارم…
.
هرسال سه ماه این فصل برایم تازگی دارد… هر سال دلم برای حال و هوایش تنگ می‌شود پاییز را هر کسی نمی‌تواند درک کند…! باد سردش شلاق وار به برگهای نازک و شکننده ی درختان غمی را تحمیل می‌کند، که هيچ وقت هیچ‌کس قادر به توصیفش نخواهد بود…اما بخشش عجب لذتی دارد..
.
پاییز را به امید مهر آغاز می‌کنم به امید مهربانی و دریغ از مهر و آغوش پر مهر زمین ….باغ برهنه است و پیراهن ابر ، چاک خورده و پیکر پژمرده گل بر روی تن نمناک خاک افتاده است و من دلم دنبال نوشدارویی می‌گردد برای التیام درد زخم هایی که….
.
دلتنگ هستم و پاییز از راه رسیده ، نه پاییزی در دل یک کاج میان بیشه زار همیشه سبز و نه یک پاییز با بوی مهر ، بلکه پاییزی پر از برگ های پیر خشکیده که خش خش ناله های هر برگ آن را می‌توان شنید و زوزه ی مهیب باد گوش هر رهگذری را می آزارد ، پاییز فصل من است.

پاییز ام در امتداد نگاه های به هجران نشسته و پاییز تقدیم به همه آنان که شکفتنشان در خزان بود.
.
پاییز فصل زیبای من است، فصل تو و فصل همه آنان که پاییزی اند…همه ی آ نان که لطیف و بارانی اند…

پاییز است و هر برگش بیتی می شود و هر درختش غزلی ناب در دفتر رنگارنگ هستی
در آن هنگام که خورشید قافیه اش را می بازد و با باشُر شُر باران ردیف می شود،
پاییز ،پاییز، فصل نهایت زیبایی و رنگی شدن، کاش پاییز به پایان نرسید…

پاییز زیباترین فصل خداست رنگی و بی نظیر کاش یاد می‌گرفتیم ازپاییز رنگ خدایی بگیریم…

پاییز رسید تا غصه ها و دردها را بشوید با مرهم باران،، زخمهای به یادگارمانده ازدیروزهای گمشده در سراب را
.
پاییز زیبا!… ببین که هرغروب ،به تماشا ایستاده ام،،خاطرات خزان زده را دلم را،،
در پُشت رِخنِه های فروریخته از کُهنهْ دیوار دلم وفریاد میزنم, قصه ی زندگی ام،مثل پاییز سراسر درد است…
.
آخرین برگ از این باغ پاییز زده ام ،، زرد است
تو هنوز به هم نشینی بَزم غریبانه ی زمستان نرفته ای، کاش بمانی برایم و مرا به خلوت شبهایت،، به گریه مهمان کنی،
تا بشکنم با تو،، سکوت سنگین تمام فصلهای بی رنگی ام را در شب های بارانی
رویاهای خیس روزگارم را به آسمان پاییز می سپارم تا بشوید و از صحنه زمینی دلم پاک می کند.
.
هایده نجفی ارشد فلسفه💚💛💮💙💚💛💮💙

 نظر دهید »

دلتنگی

11 آبان 1403 توسط مسافر

*به نام خالق بخشنده بخشایشگر*
.

داستان زندگی من داستان تضاد هاست، داستان تقابل عشق و نفرت ،سیاه و سفید سرنوشت تلخ لبخند های وارونه…
تا آنجایی که به یاد دارم همیشه نوشته هایم درباره ی زیبایی ها ،لبخند ها ،سفیدی ها،سرزندگی ها بوده است.

آسمان هم مانند من گاه می‌بارد و گاه آفتابی سوزان به ما می‌بخشد. گل‌ها می‌خندند و با هیاهوی باد آرام آرام نفس می‌کشند
چه کسی میداند راز دل کفش های منتظر در چارچوب در را …؟ یا کسی در دنیا هست که به مشاجره ی بین دو ابر بهاری که هر کدام زودتر می خواهند به خورشید نزدیک شوند گوش فرا دهد…؟ زور گویی ابر بزرگ به ابر کوچک. آیا کسی می داند که شاید دلیل شیون باران و خشم باد عشق میان ابر و باد است…

باعث و بانی حال افسرده و روح خسته ای که در خانه بستری است و صبح ها باصدای بلندی، که گویا غم چندین سال زندگی با آرامش، در تک تک نت های موسیقی خنده هایش سنگینی می کند، و شب ها در لحن مبهم گریه های لال خود گم می شود .

حس و حال دندانه های شانه هنگام شانه زدن موهای دخترک که همانند گیسوان طلایی گندم زار در رقص باد است و اما آهنگ آشنای صدای تو بهترین سمفونی ایست که تا به حال شنیده ام ،آهنگ آشنای صدای تو هنگامی که خبر رسیدن بهار را به حیوانات ،درختان،گل ها و…که در خواب زمستانی هستند می دهی ؛
اقرار می کنم که واقعا به آنها حسودی می کنم حاضرم تمام هستی و تارو پودم را بدهم ولی برای چند لحظه حال آنها را تجربه کنم .عطر بنفش نام تو که در آغاز هر کاری آورده می شود ؛ هنگام تولد کودک ، نماز خواندن و…
آری! این گونه است داستان تضاد ها که ما انسان ها آنها را رقم می زنیم . ما نویسنده ها هستیم که با خلق داستان های خیالی با زندگی انها بازی می کنیم آنها را تلخ می کنیم و در آخر آنها را با هم پیوند می دهیم.

دلتنگم! دلتنگ دخترک چند سال پیش! دخترکی با موهای بلند مشکی، هیکلی باریک و قدی به نسبت هم سن و سال‌هایش کوتاه تر. دختری که خجالتی بود و در برقراری ارتباط افتضاح! که عزلت و تنهایی‌اش را با هیچ جمعی معاوضه نمی‌کرد! دختری که هراسان بود از تاریکی و حریص بود به تنهایی! دختری که رنگ صورتی را به هر رنگی ترجیح می‌داد!
دختری که مثل دیگر دخترهای روستا خاله بازی دوست نداشت، اما دویدن دنبال پروانه‌ها و سنجاقک ها و پرسه زدن لا‌به‌لای خوشه‌های برنج و شالیزار را بیشتر از هرچیز دوست داشت! دختری که از دیدن درختان سرسبز همان‌قدر ذوق می‌کرد که از دیدن عروسک!
دختر چند سال پیش به خیال خودش خیلی زرنگ و باهوش بود وقتی دور از چشم‌ همه پشت درختان سیب و گلابی، قایم می‌شد و دلی از عزا درمی‌آورد! نمی‌دانی چه کیفی می‌دهد خوردن میوه‌ی تازه از درخت چیده شده که با گوشه‌ی آستین لباست تمیزش کرده باشی!

این دختر چند سال پیش اوج دغدغه‌اش برای فردا، چیدن برنامه‌ی بازیش بود و دور از چشم همه پنهان شدن پشت درختان بالای باغ! دختری که همه‌ی ترسش در تاریکی و ارتفاع خلاصه می‌شد!

امروز من عجیب دلتنگم! دلتنگ دخترکی با انبوهی از آرزو، پر از شوق زیستن و ذوق ساختن! دختری که بال‌هایش هنوز خدشه دار نشده بودند، درد و رنج را نمی‌فهمید، چیزی از تبعیض و ظلم و تزویر نمی‌دانست…

حالا اما پس از گذشت سالیانی می‌داند که چگونه با قلم عاشقی کند و با کتاب‌ زندگی! یاد گرفته که عاشق شود، زخم بخورد، شجاع باشد، زمین بخورد، بلند شود!؛
او حالا می‌داند که این دنیایِ بی رحم و پر از هجو و تقلید، جایی برای آدم‌های ضعیف و عاجز ندارد! می‌داند که باید دستان زمخت و خشن زندگی را در دست بگیرد و لحظه‌هایش را به تمامی زندگی کند…
من امروز دلتنگ خودم هستم، دلتنک کودکی ام، دلتنک دخترک چند سال پیش…

زندگی زیباتر از آن است که به خصومت بگذرد و دل ها گرامی تر از آن است که شکسته شود…

روز جمعه همگی بخیر و شادی

نجفی ارشد فلسف💮💮💮💚💙💙💮💚💮💛💮💙

 نظر دهید »

دلنوشته شهادت حضرت معصومه سلام الله

22 مهر 1403 توسط مسافر

* به نام خالق بخشنده بخشایشگر*

سلام بانو ی آفتاب! بانوی مهر و مهربانی سلام بر تو که مهربانی هایت از شمار زائران انبوهت بسیار بیشتر است.
بانو برخیز و دستانم را بگیر! این دستان عمریست بر آستان مبارکت دخیل بسته اند و محتاج نگاه مهربان تو هستند دستان نیازمند من دامان پر از سخاوت شما را می طلبند می گویی چه کنم؟

انگار من هم همچون کبوترانی شده ام که بعد از رفتنت ، آواز را فراموش کردند!
نمیدانم چه بگویم..هر بار به پا بوسی حرمت می خوانی ام همچون کبوتران حرمت دیوانه وار گرد حرمت می‌گردم..اما در سینه ام ، هزار کبوتر به عشق تو بال گرفته اند ….

سر می گذارم بر این اندوه بی بازگشت …
درد ، آرام آرام از پله های روحم بالا می رود ،‌نعره ام در هم می ریزد و فریادی خیس ، پوست صورتم را می شکافد ، باید از این باران بیرحم بگریزم، هرگاه دلتنگ حرمت می شوم اشک امانم را می برد..
بانو!… من دلم را به نام مقدست دخلیم بسته ام ، تا برود نگاه کند وقتی که زائران ،‌هنگام نماز ، آستین بالا می زنند ، چگونه حوض با خوش بویی اذان حرمت ، وضو می گیرد.

آه ، ای پناه بی پناهان!…تو بارقه ای از نور مطلق خداوندی که بر زمین ، به قصد هدایت غافلان تابانده شده است .

در خاطرم از تو اشتیاقی مانده است طرح حرم و صحن و رواقی مانده است
نگاه پر مهرت را از من دریغ نکن بانو دلتنگ نگاهت هستم و اینک به امید شفاعت آمده ام شاید خدا به برکت وجود مقدست گره از کار مان بگشاید

اللهم عجل الولیک الفرج والعافیه والنصر بحق زینب کبری سلام الله

وفات حضرت معصومه سلام الله تسلیت باد🖤💗🖤🖤💙🖤💜🖤
.
هایده نجفی طلبه، ارشد فلسفه

 نظر دهید »

مناجات با دوست

09 مهر 1403 توسط مسافر

* به نام خالق گسترده مهر مهربان*
.
روزی که تو بازآیی ،از عشق تو میمیرم
ای کاش به توافتد آینده وتقدیرم

گفتم دل شیدایم بی روی تو مهجور است
گفتی چومراخواهی غم از دل تودوراست

گفتم که به کوی دل مهرتومکان دارد
گفتی چومراخواهی دل روح جوان دارد

گفتم که بدون توتاکی بکشم سختی
گفتی که به سرآید ناکامی وبدبختی

گفتم دل رنجورم سرچشمه احساس است
گفتی گل رخسارت مانند گل یاس است

گفتم که سحرگاهان نجوای تورادارم
گفتی که تویی تنها هم یاوروغمخوارم

گفتم زغمت یارا در راز ونیازآیم
گفتی که به این زودی من سوی توباز آیم
.
هایده نجفی ارشد فلسفه 💗🌹🌺💝💗🌹🌺💝

 نظر دهید »

میلاد نبی اکرم صلوات الله علیه و امام صادق علیه‌السلام مبارک

31 شهریور 1403 توسط مسافر

به نام خالق بخشنده بخشایشگر*
.
عید است به تمام عالم مبارک است
میلاد ختم رُسُل و عید امامت است
🌸🍃🌸🍃🌸
امشب، شب تجلی عشق و عقیده است
شب ظهور صدها سپیده است
🌼🍃🌼🍃🌼
در سالروز مبارک میلاد ختم نبی
میلاد مظهر جود و سخا مبارک است
🌺☘🌺☘🌺

صادق آل محمد رسیده آیینه خداست
گلی است به گلستان یاسین شکفته است
🌼🍃🌼🍃🌼

امشب، شب تولد آخرین نبی خداست
او ستاره سحر است برای ما دمیده است
🌸🍃🌸🍃🌸

ما فرزند مذهب جعفریم از لطف کردگار
این جشن عید شیعه است حقا مبارک است
🌺🍃🌺🍃🌺

حالا که در پناه قرآن و عترت و محمدیم
صد شکر که زیر لوای صادقیم جانا مبارک است
🌸🍃🌸🍃🌸

وقتی که زبان او به سخن گشوده شد
گل ریخت به اوج آسمان بازهم مبارک است
🌼🍃🌼🍃🌼

شیعه نیازمند قلب پر فروغ اوست
انگار نبی آوای تکتُمُون سروده است
🌻🍃🌻🍃🌻

در هر سرا که سخن از دانش، علم و حکمت است
سرچشمه آن صادق آل محمد است
💐🍃💐🍃💐
بسان زمزم و تسنیم و سلسبیل چو روان شده است
علوم آل محمد زجوی حضرت صادق است
🌸🌿🌸🌿🌸
روایتی است کرامت از وجود نبی مکرم است
حکایتی است شفاعت ز خوی حضرت صادق است
🌺🍃🌺🍃🌺
قل هو الله و احد ورد زبان شیعه است
چون امام جعفر صادق رئیس مذهب است
🌸🍃🌸🍃🌸
قلوب شیعه حریمش شده به بقیع
دل شکسته شیعه به جستجوی صادق است
🌺🌼🌺
صادق ال نبی است و وارث تمام علم

از هر چه که بگوییم و بشنویم دانا تراست
🌸🍃🌸🍃🌸

بر سینه پاک و مقدس نورانی اش درود
او اخرینٕ انبیا ست نامش محمد است

🌺🍃🌺🍃🌺
میلاد با سعادت امام صادق علیه‌السلام مبارک باد
.💗🌺🌹💗🌺🌹💗🌹🌹💝💝💝
هایده نجفی طلبه،ارشد فلسفه

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 22
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

یوسف زهرا س

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس