یوسف زهرا س

این وبلاگ به نام یوسف زهرا سلام الله ساخته شده توسط هایده نجفی
  • خانه 

دلنوشته شب قدر بیست و یکم ماه رمضان

02 اردیبهشت 1401 توسط مسافر

*به نام خالق گسترده مهر، مهر ورز*
.
الهی!..شب قدر است و من قدری ندارم
این بنده خاطی و بیچاره را ببخش و از درگهت نا امید مگردان… اگر چه در وقت دلتنگی و دردمندی دست نیاز به درگاهت دراز می کنم و در هنگام حلاوت و سر خوشی از تو دورم!
.
الهی!…غمگینم و آزرده، دلگیرم و تنها, بی پشت و پناه و سر گردان… دلشکسته ام و به هر که و هر چیز رو کردم جز زخم عایدم نگشت! پس قلب شکسته ام را دریاب و مرا از غم و غصه های دنیوی برهان!
.
خدایا!…نگاه گرمت را از من مگیر که محتاج گرمای بی رنگ و ریایم… و این سرما که بر وجودم رخنه کرده ترس از خودت را از قلب فرتوتم بزدا که تنها بی نیاز یکتا تویی و بس!
.
خدای من!..مرا از هر بنده بی نیاز گردان و بر من رحم کن بر من که نا توانم بر من که محتاج صبوریم صبری عطا کن و قلبی روشن و بی کینه!
.
الهی!..امشب شب قدر است شب میهمانی رازها و دل های پریشان، دل هایی آکنده از وحشت و عقوبت گناه.. می دانم صدای من را می شنوی، غریب تر از غریب شده ام و جز تو کسی را ندارم.
امان از لحظه ای درنگ! پاهایم را دیگر چه بگویم، یار و یاور من در سرکشی هاست.. هیچ مرزی نمی شناسند.
.
الهی، اعضای بدنم وقتی عبادت تو را نکنند به چه کار من می آیند..مگر جز عبادت و بندگی آفریده شده اند؟
.
معبود من!، امانم بده از روزی که آسمان شکافته شود.. می ترسم از روزی که مال و فرزند برایم سودی ندارد و کسی به من رحم نکند!
.
الهی! گناهانم زبان من را بسته و رشته گفتار من قطع شده است و هیچ عذری دیگر باقی نمانده برایم، میدانم این زبان است که من را اسیر کرده  و همه و همه این بلاها را خودم بر سر خودم آورده ام، حالا نجاتم می دهی؟ قول میدهم تا تغییر کنم..
.

الهی! میترسم از روزی که نه مال و نه اولاد به دردم می خورد و نه کارهای خیر اندک.. ولی من با همین دانستنی ها هنوز در فراموشی مشغول زرق و برق دنیا شده ام و تجارت دنیا مرا مشغول خودش کرده است تو بگو چه کنم؟
الهی! صدای من را می شنوی، غریب تر از غریب شده ام و مرا یارای مهربانی جز تو نیست.
.
الهی! من از روزی می ترسم که دست به دست سرمایه خودم را می چرخانم مثال ساعت شنی در میان کویر،می ایستم در غبار و از درون خالی….

الهی!  من از روز حسرت می ترسم، از روزی که دستهایم را برهم بکوبم و فریاد بزنم ای کاش راهت را شناخته بودم ،ای کاش بهتر بودم.ای کاش…اما فایده ای ندارد.
.
الهی! امان از روزی که از پیشانی من می‌گیرند و به سمت عذاب می برند می گویند تو مجرمی.آنگاه که من جز تو کسی را ندارم. اما خودت گفتی به سوی من بیا!
ای مهربانی بی منت اگر ما بد کنیم تو را بنده های خوب بسیار است اما اگر تو مدارا نکنی ما را خدای دیگری کجاست؟
.
الهی! سر بر دامان که بگذارد دل خسته ای که جز تو پناهی ندارد..من آمده ام دستم را بگیر..

خدایا! ای آن که مهربان تر از تو در عالم نیست. تو بهتر از هر کس می دانی که دستهایم خالی است و در کوله بارم جز گناه و پشیمانی چیز دیگری ندارم. ای بخشنده گناهان پنهانی، ای مهربانی محض، نعمت هایت را از من مگیر و عذرم را بپذیر!

خدایا! چه کسی می تواند ادعا کند که از تو عاشق تر است؟!
ای که عالم و آدم را صادقانه و صمیمانه دوست داری و به بندگانت عشق می ورزی، صبحگاهان به شوق دیدن تو بیدارم می شوم و به افقهای نارنجی چشم می دوزم. گاهی از دورترین نقطه هم که شده دستی برایم تکان بده!
.
خدایا! به پرنده ای غریب می مانم که مدتها زیر باران مانده است و با بالهای خیس توان پرواز ندارد. آفتاب مهربانی ات را بر بالهایم بنشان و دوباره مرا به آسمان بی انتهایت نزدیک کن!
.
خدایا! به واژه هایی محتاجم که عشق و علاقه ام را به تو نشان دهند، اما این واژه های بی دست و پا نمی توانند به تو بگویند که از دوری ات چه می کشم!
.
خدایا! کاش مرا به شکل یک گل سرخ می آفریدی که در تمام عمر جز از خوبی و زیبایی حرفی نمی زند و حتی یک قدم از تو دور نمی شود. کاش مرا به شکل یک کبوتر می آفریدی که آسمان را به خاطر تو از همه کس و همه چیز بیشتر دوست دارد!
.

خدایا! اگر تو نباشی، زندگی چیست، جز پرسه زدن در حیاط بیهودگی؟ اگر تو نباشی، نفس‌ها و نگاه‌ها به قدر ارزنی نمی ارزند. اگر تو نباشی، دنیا یک در بسته و یک پنجره شکسته است. اگر تو نباشی، رویرو همه دیوار است و قلب کوچکم شوره زار است!
.
خداوندا!…مولای من!.امشب، شبِ قدر است شب میهمانی رازها!.. چگونه خواب، سرزمین چشم‏هایم را فتح کند، وقتی که به استقبالِ واژگانِ نور می ‏روند؟! امشب پنجره‏ ها ستاره می‏ چینند تا جوشن‏ کبیر، با تمام عظمتش آغاز شود، باران خواهد گرفت.. ندایی در من موج می زند…
.
سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب
.
الهی از ما بگذر و ببخش، بابت تمام گناهانم از تو معذرت میخواهم، نگاه مهربانت را از ما مگیر.. آمین
.
هایده نجفی طلبه سطح دو ارشد فلسفه 🖤🌺🌷🖤🌹🥀🌷🌺

التماس دعا از همگی

 نظر دهید »

دلنوشته شب قدر نوزدهم ماه مبارک رمضان

01 اردیبهشت 1401 توسط مسافر

به نام خالق بخشنده بخشایشگر
.
الهی!.کیست که مزه شیرینی دوستی با تو را چشیده باشد و غیر تو را اختیار کند. و آن کیست که به مقام قرب تو انس یافته و لحظه ای از تو روی گردانیده باشد ؟
در این شب که پر از صدای استغاثه شمع ها و گریه پروانه های عاشق است، و من چه خوش بختم، نه سردم است، نه باران های گل آلود چادرم را لگد می کنند. نه از صدای آرزوهای نیامده می ترسم، نه هراس ناکامی های جهان را یک به یک در کمینم.
.
در اتاقم بر روی سرزمین سجاده تک و تنها، باران مهر تو می بارد. اتاق را در آغوش می گیرم و بر بال سجاده به ملکوت پرواز می کنم. تمام فرشتگان با لهجه های آسمان های دور، با من هم پرواز می شوند.
.
چه روزها که بر من گذشت خواب هایی که دیده بودم، تعبیر نشد و گناه و خطا تمام کردارم را از هم پاشید. روزها گذشت، نه تو بر من خشم گرفتی، نه ساعت نزول برکت ها تغییر کرده. فقط این نیست. اینکه فراموش کردم به آغوش شکرگزاری تو هر لحظه روی بیاورم. فقط این نیست که از کنار نگاه عاشقانه تو پر طمطراق و سر به هوا رد شدم.
.
چیزهای بیشتری برای گریه کردن دارم برای از شرم، به زبان نیاوردن، اما تو مثل همیشه خبردار هستی و من نمی دانم پس از بی قضاوتی دست هایم، پس از استغفار و ثنای تو آیا به رهایی بی گناهی و عافیت می رسم؟
.
مگر نمی دانستم لحظه ها چشم های نگران و بینای تواند؟ مگر خبر نداشتم که اوقات را اراده تو میان شهرها و کشورهای جهان تقسیم می کند؟
.
چه جاهل بودم در اعتقاد خویش به بادها و دعاهای سرنوشت. چه هراس بیهوده ای بود که سفره مرا می گسترد و جمع می کرد بی آنکه یقین به رزق بی کران تو داشته باشم. چرا گمان داشتم که باید تمام پشتِ پنجره ها بایستم و روزگار را تعقیب کنم برای نصیب خویش؟ چرا از فراموشی مهر تو به سمتِ خلوتگاه تو را خواستن نمی گریختم؟
چرا از تو، شفای گریز از وسوسه ها را درخواست نمی کردم؟
.
اکنون باز هم تویی که باید مرا عفو کنی. هر کجا که ترسی از بی نصیبی داشته ام، جسارت به تدبیر تو بوده است. با وجود آن همه روشنایی نیاموختم که دستان تو برای آروزهایم کافی است. من چه بی نگاه بودم که رستگاری زودرس خود را از آغوش تو نمی فهمیدم.
.
تو صبح بودی من، ولی تاریک در جوار حضور تو نفس می زدم. چه قدر صبر کردی، تا سرانجام به لبخندت چشم دوختم. دانشت را ایمان آوردم. پیش چشمان تو سال های سال از تو دور بودم. چه صبری داشتی که تا امروز همواره با من سخن گفتی.

الهی!… در این شب قدر از تو درخواست می کنم تا سرانجام ما را در همه ی کارها نیک بگردان و از خواری در این جهان و رنج آن جهان در پناهمان گیر ..
.
التماس دعای فراوان
.
هایده نجفی طلبه سطح دو

 نظر دهید »

شعر شب قدر نوزدهم ماه رمضان

31 فروردین 1401 توسط مسافر

بنام خالق بخشنده بخشایشگر
.
در شب قدر که قرآن به سریم ما همگی
هی بگوییم به قرآن بعَلیّ ٍ بعلیّ ٍ بعلیِ

لیله القدر، شب قدر، سلام از همگی
اُدخلوها بسلام ٍ ابدی ٍ ازلی

اولین پرسش قبر همگان را تو بپرس
تا که خوشحال و چه مستانه بگوییم بَلی

جملگی عرش و سما را به تماشا بنشان
تا منادی بدهد مژده وصل ازلی

چه خوش است قرآن به سر و الغوث الغوث گفتن
بهتر آن است که خواب تو بیند بیدار دلی…

همگی کنج حسینیّه نشستیم ولی
صبح گشت و شب قدر تمام است؛ ولی

مهدی عج قرآن به سرش دارد و هی می گرید
بحسین بن علی ٍ بحسین بن علی

یا علی ازبرای فرج مهدی ما کاری کن
که بیایم شب قدر کنارت ما همگی

التماس دعای فراوان
نجفی ارشد فلسفه 🌺🌸🌹🌷

 نظر دهید »

در ذکر حق تعالی

17 فروردین 1401 توسط مسافر

به نام خالق بخشنده بخشایشگر
.
کاش دائم ای بشر با ذکر حق
گر نه پنداری تو عدل و داد حق
.
زنده داری کن شبی تا صبح را
بی خودی مگذران تو صبح و شب را
.
یاد حق باشد غذای روح و جان
تا همیشه مرهم روح و روان
.
یاد الله مونس جانت شود
تا همیشه همدم راهت شود
.
تا تو غافل از خدای خود شوی
در همان دم بنده شیطان شوی
.
ای بشر ذکر خدا بسیار گوی
تا بیابی در دو عالم ابرو
.
ذکر الله با حضور قلب را
گو دمادم ذکر ناب رب را
.
ذکر الله بر سه قسم است ای بشر
تو بگو ذکر خدا با چشم سر
.
مردمان را نیست جز ذکر زبان
ذکر خالص باشد از دل بی گمان
.
ذکر دست در یاری این مردم است
ذکر پا اندر زیارت کردن است
.
ذکر با چشم از فراق حق گریست
بسکه در آیات قرآن نگریست
.
ذکر گوش آن است شو اینک خموش
تا توانی در پی ذکری بکوش
.
در فراق حق بود ذکر دلت
سعی کن تا ذکر باشد حاصلت
.
هرکسی از دل بود غرق گناه
کی شود آرام از ذکر اله
.
شکر نعمت های الله گو مدام
تا شوی راضی ز نعمت ها تمام
.
شکر الله ای بشر بسیار دار
تا تو گردی در دو عالم رستگار
.
چون تو بگشودی بذکر حق دهان
گشته ای پاک و رها اندر جهان
.
هایده نجفی طلبه سطح دو
ارشد فلسفه
??????

 2 نظر

دلنوشته میلاد حضرت مهدی عجل الله تعالی

26 اسفند 1400 توسط مسافر

سلام آقای خوبی!…

?ای منتهای آروزی گدایان ، به خیل الطاف مبارک دل بسته ایم ..
.
?مهدی جان!.. نمی دانم با این همه ناسپاسی چگونه تمنایم را از تو طلب کنم . از تویی که خورشیدی را در زمستانی ترین روزهای زندگیم تاباندی تا گرمی بخش لحظه های یخ زده ام باشد.
.
.
☘ آمده ام تا در شب میلادت عهدی دوباره ببندم!..حال که خورشیدم در افق آرزو ها در حال غروب است و من مانده ام دلتنگ ، در حسرت آرزوهای مانده بر دل و هراسان از سکوت و تنهایی شب،
در این شب که ابرهای تیره دلم خیال باریدن دارد فقط ذکر نام تو از بار غمهایم می کاهد میخواهم بعنوان شیعه واقعی حق نوکری ات را ادا کنم چگونه نمیدانم!…

?میدانم که هنوز پشت نارون ها به تو گرم است، به آمدن تو ، هنوز شب به یاد تو می خوابد تا سپیدۀ سحر را ملاقات کند،
.
? هنوز جاده ها به یاد تو آذین بسته می شوند.این روزها بیشتر از قبل چلچله ها بی قرار می شوند تا نغمه ای لایق تو بسرایند. برای دستهای زمین خوشه می شوی و جوانه ها دل بسته اند به تولد آفتاب..

?مهدی جان با تمام وجود بی وجودمان با تو عهد و پیمان می بندیم و تمام راههای نزدیکی به تو را در سر مرور می کنیم و هر لحظه و هر نفس به یاد تو آهسته نامت را ذکر می کنیم و به قلبمان فرمان تپش به خاطر تو را صادر می کنیم .
.

?مهدی جان بنگر چگونه طاعتمان به رنگ ریا آغشته است . گدایی ما گدایی ریایی است . ما پرده های شرم و حیا را دریده ایم . ما غمزده ، نگاه به دستان تو بسته ایم . برما بیاموز تا علاج دل بیمار کنیم .
مهدی جان برگیر از دیده هامان ابرهای تیره شک را و پاک گردان از دلمان پرده های تردید و حجاب را و هر چه حجاب است پاره کن طوفان باطل را که در نهادمان غوغا می کند به اشاره لطف و احسانت ، آرام گردان .
.
?مهدی جان ما در این دنیا غریبیم و در این ملک فقیریم آقا. بینواییم و درمانده ایم ، جهت گدایی و التماس آمده ایم .

اومدیم بگیم آقا، فاما الیتیم فلاتقهر
آقا جان فقیر تر و بیچاره تر از ما که دستش از دامان مولایش کوتاهه کسی نیست آقا قرآن گفته سائل رو از در خونتون بیرون نکنید آقا!…
کاش می شد چشمانم را فرش راه گیسویت کنم

الهم عجل الولیک الفرج والعافیه والنصر بحق زینب کبری سلام الله
.
میلاد با سعادت دوازدهمین پیشوای مسلمانان جهان حضرت ولیعصر عجل الله تعالی بر عاشقان حضرت مبارک باد
.
هایده نجفی طلبه سطح دو
ارشد فلسفه ????????♥️?️?????????????????

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 22
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

یوسف زهرا س

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس