یوسف زهرا س

این وبلاگ به نام یوسف زهرا سلام الله ساخته شده توسط هایده نجفی
  • خانه 

دلنوشته شهادت عباس بابایی

16 مرداد 1400 توسط مسافر

به نام خالق بخشنده بخشایشگر
.
دلنوشته برای شهید بابایی

سلام برشهیدان.. سلام ای مهاجر سپید بال عاشق چه زیبا پرواز را آموختید و‌ چه عاشقانه در شعله های عشق یار سوختید ما را توان وصف شما نیست که شما از جنس خورشیدید .

بغض‏ های حقیر ما، روبه‏ روی تصاویر گلگون شما سرریز می‏شود و راه را بر کلام می‏بندد؛ با شما شقایق‏ هایم. از شما چه باید گفت و چه باید نوشت؟
.
کبوتر بودید و ناگاه، پرکشیدید و در آسمان، به ابرازی ابدی رسیدید؛ کبوترانی که در یک سحرگاه، ندای رستاخیز در گوشتان طنین‏ افکن شد و با کوله‏ باری از اخلاص بر دوش، لبیک‏ گوی دعوت معبود شدید.
.
ای کبوتر دلاور، قهرمان‏ بی‏ مانند این سرزمین، شما خاک سبز وطن را از دسترس فتنه‏ ها و دشمنی‏ ها بیرون کشیدید و اهریمن را در جای خود نشاندید.
.
اگرچه رد پای رفتن تان، تا ابد بر شانه‏ های زمانه باقی است؛ اما همیشه هستید و جاده‏ ای که فرا روی ما گسترده اید، تکلیف تمام لحظه‏ هایمان را روشن کرده است.
.
واژه‏ های خاکسترگونه ما، فقط بلدند روبه‏ روی شما ضجه بزنند. اما کاش می‏دانستند که یاد شما حرکت است؛
.
حرکتی برای بهبودی وضعِ «بودن». چه باید گفت که شما حنجره‏ های خود را عبور دادید تا آن سوی مرزهای تکبیر، آن سوی مرزهای ندیدن؛ جایی که واژه‏ای یافت نمی‏شود تا شما را با آن ستود.
.
هر روز و هر شب، خاکریزها، با اشک‏ها و دعاهایتان گره می‏خورد.

شما، سکوت شب را با تکبیرهای فاتحانه‏ تان درهم می‏ شکستید و روزهای سنگر را سپیدتر از بال‏های کبوتران می‏کردید.
.
ما مانده‏ایم و یاد شما
بدا به حال ما، اگر یاد شما را زندگی ما قاب نگیرد.
.
اینجا فراوانند داغ‏های کمرشکن و زخم‏هایی که شما مرهمشان هستید؛ شما را می‏گویم که نگاهتان رفت و در جهت قبله پروانه‏ ها خانه کرد.
.
وقتی دست نوشته‏ های شما خوانده می‏شود، در می‏ یابیم که شما نام دیگر خورشیدید و قرابتی نزدیک با خود عشق دارید.
وقتی وصیت‏نامه‏ های شما را می‏خوانیم، تازه می‏فهمیم چرا با عزم آخرین نفر از شما، آسمان چمدان خود را بست و کوچید تا بر شرم خویش نیفزوده باشد.

وقتی عکس شما را در ذهن خویش ورق می‏زنیم، تازه می‏فهمیم که عکس‏های تک تک شما اشاره می‏کرده است به بهترین فصل حیات و ما غافل بودیم. حال ما مانده‏ ایم و دستانی که به دیوارهای قفس می‏خورد. ما مانده‏ایم و نام جاوید شما که از لمس رهایی، خنده می‏زند. ما مانده‏ایم و موسم یاد شما که روزهای ما را ترمیم می‏کند.
.
?بیاد شهید عباس بابایی روحشان شاد و قرین رحمت الهی?

هایده نجفی طلبه سطح دو
??????

 نظر دهید »

عاشقانه ای برای شهید بابایی

16 مرداد 1400 توسط مسافر

به یاد شهید عباس بابایی

“غنچه ی پرپر”

بلبلی یک غنچه هوشیار در منقار داشت
حنجری آن غنچه ی زیبا پر از اسرار داشت

روی بامی سبزدرظهری عطشناک و غریب
چشم او در برکه احساس، غم بسیار داشت

از لب بلبل به سوی مردمان نوری پرید
ناگهان تیری گلوی غنچه را از ته برید

تیر آمد بر گلوی پاک عباس شهید
هر دم او خون جگر میخورد و غم بسیار داشت

غنچه سربرسینه اش افتاد بی آه و فغان!
یک سفید پوشی درون کعبه اوغمخوار داشت

در دل بیدارصاحب گل، چه اندوهی نشست!
آه ازآن آهی که اودرسینه پر اسرار داشت

او می نالید و همسرازغمش آتش به جان!
بود عباس نقطه، وعالم بر او پرگار داشت

عاقبت بر خون نشست ونغمه خوان برغنچه ها!
بر سرش می زد فغان واشک و آه و زار داشت!

آسمان ازسرکُله برداشت برآن شاپرک
کهکشان مانم زده صد فکر در افکار داشت

می پرد درآسمان عباس پیشِ آن حبیب
غنچه ها مستند وجغدآتش به روی خار داشت

ای گلستان کاش من هم عطر گل پیدا کنم
تا نویسم شعر وگویم شعرمن عباس داشت

روح شهید عباس بابایی
و همه شهدا شاد

هایده نجفی طلبه سطح دو
?????????

 نظر دهید »

دلنوشته روز های کورونا

12 مرداد 1400 توسط مسافر

به نام خالق بخشنده بخشایشگر

این روزها حال دل هیچ کس خوب نیست اما روزها سپری میشود‌‌.
هوا به شدت گرم است و از باران خبری نیست، وقتی آسمان خسیس می شود ترس وجودمان را فرا می گیرد

کورونا این ویروس منحوس هم امان مردم را بریده گویا حالا حالا ها قصد رفتن ندارد، شاید میزبان خوبی بوده‌ایم وقتی رعایت ها کم شود و جدی گرفته نشود که دل از ما نمیکند می کند؟ آنقدر دلبسته ما شد که یکی یکی عزیزانمان را با خود برد و ما ماندیم و یک دنیا دلتنگی..
مدرسه ها هم که بسته شد و دیگر کسی درس نمی خواند..
لب هایمان هم از سر بی‌شوقی و تنهایی دیگر نمیخندند.
خورشید هر روز بیشتر از دیروز با تمام توانش نور افشانی می کند و گرمای این روزها هم عجیب اذیت‌کننده است..

این روزها خیلی ها نان هم ندارند. و شب که می‌شود باید سر گرسنه بر زمین بگذارند پس کمی مهربانی کنیم و به فکر بقیه باشیم

این روزها ما حالمان خوب نست کمی قلب هایمان در سینه ها سنگینی میکند..بیاییم برای خوب شدن حال هم دعا کنیم..
حال همه ما عجیب گرفته است، کمی هم دلتنگیم، دلتنگ آن روزهایی هستیم که آسمان بشدت می بارید و خیابان ها خیس باران می شدند علامت قطرات باران روی لباس هایمان می نشست و چاله های خیابان ها پر از آب می شدند و ما قطره های باران را در آغوش میگرفتیم و وجود مان پر از شادی میشد اما حالا ابرها هیچ‌کدام قصد باریدن ندارند.

امروز دلتنگ روزهایی هستیم که به دروغ دل‌درد را بهانه می کردیم و به مدرسه نمیرفتیم،
اما امروز باید برای رفع دلتنگی کتاب های ورق نخورده را ورق زد، بجای نیمکت های چوبی مدرسه روی صندلی آشپزخانه نشست و فرم نپوشیده مدرسه را پوشید و از پنجره به خیابان های خالی از رنگ نگریست.

این روزها دورها نزدیک شده‌اند، و نزدیک ها دور…رفت و آمد ها هم که… هم‌دلی ها جایشان را به فاصله ها داده‌اند و هرکس دیگری را می‌بیند به ناچار سرش را برمیگرداند تا مبادا رنگ و روی رفته اش به چشم آید.
مدت هاست ما خودمان را گم کرده‌ایم هر چه پیش میرویم هر چه تلاش میکنیم بن بست است و نرسیدن..

همه ما در کنج تاریک و پنهان قلبمان غصه هایی داریم آرزو می کنیم کاش خوابی بیاید و تمام وجودمان را پر کند،
یا شاید شبی با ماه پشت ابر ها پنهان شویم و برای همیشه پشت ابر بمانیم

اما همه ما فراموش کرده‌ایم که در کنار تمام این بی کسی ها و نبودن ها، نداشتن ها آسمانی داریم به بلندای وسعت مهربانی «خدا» و تا زمانی که زیر این سقف آسمان آبی نفس میکشیم و قلبمان در سینه می تپد و خون در رگ هایمان جاریست، نگاه مهربان خداوندی به‌ ما هست که با تمام وجود ما را به خود می خواند و در تمام لحظات ما جاریست و این یعنی در کنار تمام نداشتن هایمان خدا را داریم. پس کمی شاکر خدای مهربان باشیم…

پس امروز حال من خوب است چرا که هنوز زیر این سقف آبی خدا نفس میکشم و میدانم خدا مرا میبیند که اگر نگاه او نبود من نیز نفسی در جان نداشتم

??????????? نجفی طلبه سطح دو

 نظر دهید »

متن عید غدیر

05 مرداد 1400 توسط مسافر

به نام خالق بخشنده بخشایشگر*
.
.سلام بر غدیر. سلام بر صاحب غدیر سلام بر تو ای علی علیه السلام، ای تجلی‌گاه صفات الهی، ای شگفتی آفرینش!..

علی جان!..دست‌های مهربان و پر صلابت توست که آسمان را برپا داشته است. خلقت به حضور حجّت است که می‌گردد. زمین اگر ماندن را تاب آورده است، به امید آمدن فرزند خلف توست!..
.
.
غدیری که به یمن وجود تو جاری شد، هنوز و تا همیشه تاریخ، می‌جوشد و پیش می‌رود و به زلالیِ خود تاریکی همه فتنه‌ها و غفلت‌ها را از چهره امّت اسلامی می‌شوید. ولایت تو یا علی ریسمان نجات ماست. ما را دریاب که سینه‌مان از عشق تو لبریز است و خونمان به دوستی تو در رگ‌ها می‌چرخد، .
.
.غدیر، یک اتفاق ساده نیست؛ یک گزینش رحمانی است
غدیر، سفره‌ای است که برای تمامی گل‌ها پهن کرده‌اند.
غدیر، گلبانگ عاشقانه و جاودانه هستی است.
غدیر، یک کلمه نیست، یک برکه نیست؛ یک دریاست؛ رمزی است بین خدا و انسان. دریایی بی‌کرانه است؛ جاری بر جان‌های پاک و اندیشه‌های تابناک!..
.
غدیر، تجلی خواست خالق، روح آفرینش، برانگیزاننده ستایش و دست‌های بلندی است که انسان خاکی را به افلاک می‌کشاند
..
غدير، ادامه بعثت است براى شكستن بت‌هاى فكر و دل، براى عبور از خودپرستى به خداپرستى، براى بيرون آمدن از اسارت خويش و رسيدن به آزادگى حقيقى كه در سايه عبوديت حاصل مى‌شود.
.
غدير، اتمام نعمت است و دست‌خدا بر سر اهالى زمين تا با عدالت علوى، باقيمانده رسوم جاهليت را بشكند، هرزه‌هاى شرك و نفاق را برچيند و خون طاغوت‌هاى جديد را بريزد.
کدامین طنین، با آهنگی از دیار آینه، می‌تواند گل و گلشن را به سینه‌ها مهمان کند؟ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولی دستی، جانشینِ دستی شد و از این گل تازه، افسردگیِ آن صحرا زدوده شد

هایده نجفی طلبه سطح دو

 نظر دهید »

دلنوشته شهادت امام جواد الائمه علیه السلام

20 تیر 1400 توسط مسافر

به نام خالق بخشنده بخشایشگر
.

سلام بر تو ای امام جوان و بر آن بارگاه خدایی ات که تا دامنه قیامت، چشم نواز همه از ره رسیدگانِ خسته تاریخ است
.
سلام بر امامی که «جود» قطره ای بود در پیشانی بلندش و «علم» غنچه ای از گلستانِ وجودش و «حلم» گوهریست از گنجینه فضائلش.

چه آرام و سبک بال پرگشودی، ای مرغ زخم خورده آشیانه عشق..
.
مولا جان..ای مظلوم غریب، رهایی گوارایت ..
کجا شکسته اند قامت رعنای نهال روشنایی را؟
این بار، بغداد چه دشمنی با آفتاب ولایت داشت که غروب را با انگشتان پلید اُم فضل که از اندیشه آلوده معتصم تغذیه می کرد، در برابر خورشید کشید؟
.

ای حجت نهم! افسوس که روزگار، تنها بیست و پنج سال با تو سر سازگاری داشت و بیست و پنج بهار از عمر تو را برتابید. تقدیر آن بود که حتی در خانه ات نیز غریب باشی و با هم دستی «اُم الفضل» ـ همسرت ـ زهر بنوشی و مسموم شوی.
.

ولی نه آن غربت دردناکی که برایت درست کرده اند و نه آن زهری که به تو داده اند، هیچ کدام نتوانست، امتداد خط سبز تو را که بر صحیفه هستی کشیده ای، پاک کنند. گرچه زمین، حوصله بزرگی تو را نداشت و ظرف روزگار، گنجایش حضور دریا گونه ات را؛ سربردار و ببین عاشقان پاک باخته ات را که دل هاشان، تنها با رسیدن به دریا، آرام می گیرد. کدام جان است که تو را بشناسد و اینک در هوای کاظمین تو نسوزد؟!
.

چه اضطرابی دامن زمین را فرا می گیرد، آن گاه که دلش مزار امامی می شود. گویی در آن هنگام، دست و پایش می لرزد! زمین از اینکه باید گوهری را در میان بگیرد، بسیار ناخشنود است. اکنون زمین چه شرمسار است که تنها بیست و پنج بهار، او را مهمان خوانش دیده بود؛ او که جواد بود و جود، قطره ای از پیشانی بلندش؛ تقی بود و پرهیزکاری، سطری از صحیفه وجودش.
.

آقا!…از آن دریای بیکران وجود پر وجودت نمی ما را بس، اما التماس دیدگان ما را در غربت تنهایی خاکدان دنیا بی پاسخ مگذار و ما را نیز که مدّعیان محبت تواییم، در جوار خویش جایگاهی کرامت فرما،
.

ای ماه مهربان آسمان جود و کرامت!..
کاظمین منتظر است با آغوشی گشوده تا جوان‌ترین ستاره دنبال دار امامت را از خاک تا افلاک دنبال کند و این حالتِ محزون خاک است که ملائک را به زاری نشانده.
.

شهادت مظلومانه جوانترین شمع هدایت و نهمین بحر کرامت، امام محمد تقی جواد الائمه علیه السلام بر فرزند بزرگوارش حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه محبین و شیعیان حضرتش تسلیت و تعزیت باد.
.
هایده نجفی طلبه سطح دو ارشد فلسفه 🖤💗🖤💗🖤💗

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 18
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

یوسف زهرا س

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس