بلدا مبارک
به نام خالق بخشنده بخشایشگر
.
از دار و ندار دنیا یک دفترچه سفید دارم ؛یک خودکار نیمه تمام
که سرش را دندانهایم ساییده
و یک ذهن که در آن همه جور واژه ای پیدا میشود ؛
دقائق سپری می شنوند و پاییز زیبا محبتش را روانهی خانهها میکند. در روزهای آرام ودلنشین خانهی دلمان پرهیاهو وشادمان و خانه ى قلبمان پرتلاطم و قلبم از زیبایی های پاییز ، چون موجی که خود را به صخره میکوبد ونوای آهنگينش چون نغمهی پراحساس طوطیان است. روزها ثانیه به ثانیه در گذر است پاییز در گذر است
پاییز نفس نفس میزند و من پشت پنجره ایستاده ام و بی خیال چای می نوشم
پاییز هق هق میکند
چشم میبندم و فال حافظ می گیرم
پاییز نارنجی تر از همیشه نگاهش رنگ التماس میدهد برای یک دقیقه بیشتر ماندن دست به دامان یلدا شده
و من به زمستان فکر میکنم و لذت برف هایش …
پاییز دارد تمام میشود و من بی رحم شده ام سرد..بی تفاوت. .شبیه تو. .شبیه زمستان
آخرین شب پاییز است
جان میدهد برای ورق زدنِ دفتر زندگی!.. در ایوان خانهی قدیمی قلبم را ورق میزنم. انتظار سرد شدن چای میان صفحات دفتر زندگی فراموش میشود و من خیره به صفحات مهربانیِ سالیانِ گذشته لبخندی میزنم.
واژگان محبت و عشق را با چشمانم میبلعم و باز حسرتی است که در وجودم رخنه میکند.
باز هم ورق میزنم و چشمانم شاهد تمام غم ها و شادی ها میشوند.
ساعتی چند میگذرد ؛ ، در صفحهای تا خورده دلم مجذوب میشوم . گویی کسی از رازهایش روایت کرده،؛ راز هایی بی بدیل در پرتگاه فرجام زندگی…!
پاییز این فصل زیبای سال؛ با همان عاشقانههای “مثل خون در رگ های من” درگذر است..
چند صفحهای از ذهنم را ورق میزنم ؛ حوالی سالهای اخیر ، دستانم از حرکت باز میمانند! صفحات خیس شده اند!
پاییز رو به اتمام است فصل پاییز را برای دل خودت آرام تر ورق بزن و تمامی رنگها را به خاطر بسپار که تنهایی لابلای همین رنگهای زیباست.
ابرها به آسمان تکیه میکنند، درختان به زمین و انسانها به مهربانی یکدیگر. .
جاودان باد سایه دوستانی که شادی را علتند نه شریک و غم را شریکاند نه دلیل..
یلداتون مبارک عمرتان پر برکت التماس دعای فراوان
.
هایده نجفی ارشد فلسفه و کلام
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸