دلنوشته شهادت امیرالمومنین عل علیهالسلام
*به نام خالق بخشنده بخشایشگر*
.
سلام آقای من! سلام ای پرچمدار حقانیت انکار ناپذیر حق! نبض زمان در خلوت سحر به تندی می تپید و خورشید از ترس حادثه، یارای برآمدن نداشت که ناگاه با گلبانگ توحید، محراب عشق در نمازش فرو ریخت و نسیمی از خون در کوچه های شهر وزید و زمین، زیر گامهای آسمان لرزید.
.
الهی! چه دردناک بود آن روز! گویی تمام آفرینش بر شانه های زمین روان بود و تمام هستی در این غم گریان، ابرمردی که اضطراب خواب دشمنان بود و آرامش حیات مردمان، میرفت تا به ابدیت بپیوندد و به ضیافت عرش درآید؛ مردی از جنس آسمان که بر خاک زمین سر می سایید و با شمشیرش حقیقت را آبیاری می کرد و غبار غم را از دیدگان کودکان یتیم می شست و درد دردمندان را دوا بود.
.
آزاد مردی که فریاد عدالتش، خواب شب زیستان را می ربود و وسعت شجاعتش دشمنان را در هاله ای از مرگ می نشاند، اینک می رفت تا در غروب غمهایش بنشیند و این سیاره خاکی را سرشار از تهی نماید.
.
نمیدانم که در پردازش هستی چه رازی نهفته که خوبان همیشه قرین غمند؛ آخر این همه شجاعت و نام آوری و این همه غربت و خانه نشینی؛ دلیر مردی که باب فتح جنگها بود و خیبرشکن نبردها، جور زمانه اینگونه او را غریب نخلستان ها کرده بود و غارتگران، میراثش را به تارج برده بودند و علی ع، این اسطوره تاریخ، برای آرامش امت، دم نمی زد و شبانگاهان راز دلش را با چاه می گفت و طرح اندوهش را در آب می انداخت.
خاموش مشو ای شمع که پروانه بی تو می سوزد، اما علی را یارای ماندن نیست. می دانم، خوب می دانم اینک علی از سست پیمانان کینه توز خسته و رنجیده است و دیدگانش بهانه آسمان را می گیرند و رخ رنگ پریده و لبان خسته اش، زیر شعاعی از خون به روی شهادت تبسم می زنند.
آخر زندگی علی ع، حدیث درد و رنج بود؛ حیاتی که اشک یتیم و آه دردمندی، او را سخت می آشفت؛ حال چگونه دنیاطلبی زراندوزان زاهدنما را ببیند و دم نزند؟
.
عدالت علی علیهالسلام، اینگونه زندگی را تاب نمی آورد، اما افسوس، کوفه و کوفی اندیشان، عدالت علی ع را تاب نیاوردند و علی ع را به عدالتش سرزنش می کردند!
هنوز فریادهای رعدآسای علی علیه السلام در گوش زمان طنین انداز است که جماعت خواب زده کوفه را خطاب می کرد که نفرین باد بر شما کوفیان! از سرزنش های بسیار شما خسته شده ام. آیا به جای زندگی جاوید قیامت، به زندگی زودگذر دنیا رضایت داده اید؟
.
سیاهی شب، گستره آسمان خاموش کوفه را در نوردیده به انتظار سپیدهای که تاریخ را تا قیامت غصه دار می کرد، ناباورانه کتاب زمان را ورق می زد. از خانه های نیرنگ، تنها فریاد سکوت به گوش زمان می رسید. گویی همه کوفیان سر بر بالین غفلت ابدی نهاده بودند و خواب هزار رنگیشان را نظاره می کردند
.
چشمان او همچون صاعقه ای در دل یلدای شب می درخشید. آن شب در برق چشمان پر رمز و رازش، وصال معنا می شد. سالهای سال، غریبی، همنشین روزش بود. شهید سکوت شده بود و مُهر خاموشی بر لبانش نقش بسته بود.
تنها رازدار لحظه های غُربتش، سینه تاریک چاه بود و خلوت نیمه شبهای مبهوت نخلستان.
آن شب، سرنوشت حیات صبر رقم می خورد و علی علیه السلام به سمت ملکوت پرواز کرد.
شهادت مولی الموحدین امیرالمومنین علی علیه السلام بردوستداران اهل بیت تسلیت باد😭😭😭
.
نجفی ارشد فلسفه 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤