یوسف زهرا س

این وبلاگ به نام یوسف زهرا سلام الله ساخته شده توسط هایده نجفی
  • خانه 

دلنوشته شهادت امیرالمومنین عل علیه‌السلام

23 فروردین 1402 توسط مسافر

*به نام خالق بخشنده بخشایشگر*
.
سلام آقای من! سلام ای پرچمدار حقانیت انکار ناپذیر حق! نبض زمان در خلوت سحر به تندی می ‏تپید و خورشید از ترس حادثه، یارای برآمدن نداشت که ناگاه با گلبانگ توحید، محراب عشق در نمازش فرو ریخت و نسیمی از خون در کوچه ‏های شهر وزید و زمین، زیر گام‏های آسمان لرزید.
.
الهی! چه دردناک بود آن روز! گویی تمام آفرینش بر شانه ‏های زمین روان بود و تمام هستی در این غم گریان، ابرمردی که اضطراب خواب دشمنان بود و آرامش حیات مردمان، می‏رفت تا به ابدیت بپیوندد و به ضیافت عرش درآید؛ مردی از جنس آسمان که بر خاک زمین سر می‏ سایید و با شمشیرش حقیقت را آبیاری می ‏کرد و غبار غم را از دیدگان کودکان یتیم می‏ شست و درد دردمندان را دوا بود.
.
آزاد مردی که فریاد عدالتش، خواب شب ‏زیستان را می ‏ربود و وسعت شجاعتش دشمنان را در هاله ‏ای از مرگ می‏ نشاند، اینک می ‏رفت تا در غروب غم‏هایش بنشیند و این سیاره خاکی را سرشار از تهی نماید.
.
نمی‏دانم که در پردازش هستی چه رازی نهفته که خوبان همیشه قرین غمند؛ آخر این همه شجاعت و نام‏ آوری و این همه غربت و خانه ‏نشینی؛ دلیر مردی که باب فتح جنگ‏ها بود و خیبرشکن نبردها، جور زمانه این‏گونه او را غریب نخلستان‏ ها کرده بود و غارتگران، میراثش را به تارج برده بودند و علی ع، این اسطوره تاریخ، برای آرامش امت، دم نمی‏ زد و شبانگاهان راز دلش را با چاه می ‏گفت و طرح اندوهش را در آب می ‏انداخت.
خاموش مشو ای شمع که پروانه بی‏ تو می‏ سوزد، اما علی را یارای ماندن نیست. می ‏دانم، خوب می ‏دانم اینک علی از سست ‏پیمانان کینه‏ توز خسته و رنجیده است و دیدگانش بهانه آسمان را می‏ گیرند و رخ رنگ ‏پریده و لبان خسته ‏اش، زیر شعاعی از خون به روی شهادت تبسم می ‏زنند.
آخر زندگی علی ع، حدیث درد و رنج بود؛ حیاتی که اشک یتیم و آه دردمندی، او را سخت می ‏آشفت؛ حال چگونه دنیاطلبی زراندوزان زاهدنما را ببیند و دم نزند؟
.
عدالت علی علیه‌السلام، این‏گونه زندگی را تاب نمی ‏آورد، اما افسوس، کوفه و کوفی ‏اندیشان، عدالت علی ع را تاب نیاوردند و علی ع را به عدالتش سرزنش می‏ کردند!
هنوز فریادهای رعدآسای علی علیه السلام در گوش زمان طنین ‏انداز است که جماعت خواب ‏زده کوفه را خطاب می ‏کرد که نفرین باد بر شما کوفیان! از سرزنش ‏های بسیار شما خسته شده ‏ام. آیا به جای زندگی جاوید قیامت، به زندگی زودگذر دنیا رضایت داده ‏اید؟
.
سیاهی شب، گستره آسمان خاموش کوفه را در نوردیده به انتظار سپیده‏ای که تاریخ را تا قیامت غصه‏ دار می ‏کرد، ناباورانه کتاب زمان را ورق می ‏زد. از خانه ‏های نیرنگ، تنها فریاد سکوت به گوش زمان می ‏رسید. گویی همه کوفیان سر بر بالین غفلت ابدی نهاده بودند و خواب هزار رنگی‏شان را نظاره می‏ کردند
.
چشمان او همچون صاعقه‏ ای در دل یلدای شب می‏ درخشید. آن شب در برق چشمان پر رمز و رازش، وصال معنا می ‏شد. سال‏های سال، غریبی، همنشین روزش بود. شهید سکوت شده بود و مُهر خاموشی بر لبانش نقش بسته بود.
تنها رازدار لحظه‏ های غُربتش، سینه تاریک چاه بود و خلوت نیمه شب‏های مبهوت نخلستان.
آن شب، سرنوشت حیات صبر رقم می ‏خورد و علی علیه السلام به سمت ملکوت پرواز کرد.

شهادت مولی الموحدین امیرالمومنین علی علیه السلام بردوستداران اهل بیت تسلیت باد😭😭😭
.
نجفی ارشد فلسفه 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یوسف زهرا س

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس