دلنوشته میلاد امام زمان عجل الله
* به نام خالق بخشنده بخشایشگر*
سلام امام زمانم!…
🥀سال هاست غروب جمعه با بغضی کال، با خاطراتی غمگین زیر بارانی ترین درخت عشق به انتظار آمدنت ایستاده ام.
🌱 ای دلخوشی دیرین! من از سکوت شب هایی می گویم که بادهای غربت، آنها را در هم کوبیده، شب هایی که سایه ظلمت در تار و پودشان رخنه کرده و درختان به خواب عمیقی فرو رفته اند. منِ دل شکسته نیز با چشمانی بارانی تر از همیشه به همراه شمعدانی ها چشم به راه جاده دوخته ایم تا شاید روزی صدای هاتفی ما را به آمدنت نوید دهد و طلسم آدینه های تلخ را در هم شکند..
.
🍃یابن الحسن، آقایم، مولایم این هفته و ماه و سال تمام شد اما تو باز نیامدی. مولایم می دانی باز گل سرخی که برایت چیده بودم پزمرده شد مثل دلم که پژمرده است آقا؟
🍁ای صبر ایوب را صاحب!.. چشمان جستجو گر من بر دروازه هر سحر قامت تو را منتظر است..
بیا و شب هجران را به صبح وصالت مبدل کن…
آقای مهربانم!..
🌱عهد می بندم تا منتظر انتهای نامتناهی تنهائی هایم. بمانم
من منتظر حضور آبی آسمانم، و منتظر باران، باران رحمت خدا. بیا و ببین که چگونه چشمان من و دستان پنجره و سبزی پیچک سالهاست در انتظار تو، در هم گره خورده ایم. ببین که سرخی افق، دیگر سیاه شده و تو هنوز هم نیامده ای..
بیا و ببین که من مانده ام و یک دنیا حرف و احساس و تا تو نیایی من و پنجره و پیچک در انتظاریم؛ انتظار شیرین با تو بودن..
🍂لابلای چراغانی کوچه ها و درمیان شلوغی خیابانها ، گویا تنها این تو هستی که غریبه ای . داستان ما همان داستان نمک خوردن و نمکدان شکستن است.
.
🌱جهان و این همه هیاهو ، ولی حالا حتی در قلبشان هم راهت نمی دهند چه برسد به خیابانهایی که چشم نوازی چراغانی هایش و عشوه گری شیطان هایش جایی برای تو باقی نگذاشته است .
🌷مولای مهربانم.. اگرچه در و دیوار را با نام تو نقشینه زده اند و لیکن به همان سادگی که کاغذ های زیر پا افتاده ی مزین به نام تو را لگد مال می کنند ، از کنار هر چیزی که بوی تو را می دهد عبور می کنند . انگار نه که تو وجود داری و حاضری و همه چیز را احساس می کنی .
.
درست زیر پرچم های تو ، بر سر کوچکترین اتفاقی با هم گلاویز می شوند و معلوم نیست چرا کسی به کسی رحم نمی کند .
🌷 آقا جان! عهد می بندم که در راهی که ما را خوانده ای صبوری کنم حكایت حضورت، برای من یادآور صبحى است كه از خواب سیاهى برخاسته و بهانه پدر گرفتم. من همیشه سرماى غم را میان گرماى دست هاى پدرم گم مى كردم. كاش كلمات من بى صدا بودند؛ كاش نوشتن نمى دانستم و فقط با تو حرف مى زدم كاش دلدادگان تو مرا هم با خود مى بردند ؛ كاش من جز هجر و وصال ، غم و شادى نداشتم!
.
🌱آقا تو که از همه پدرها مهربان ترى ، مى گویند هر اشكى از چشم یتیمى جدا مى شود بر دامان پر مهر تو مى ریزد.مى گویند تو نیز گریانى! جان پدر! این کنیز رو سیاهت را دریاب..
🍃اى باغ آرزوهاى من! مرا ببخش كه آداب نجوا نمى دانم.
مرا ببخش كه در پرده خیالم، رشته كلمات، سررشته خود را از كف داده اند و نه از این رشته سر مى تابند و نه سررشته را مى یابند.
.
🌿عمرى است كه اشك هایم را در كوره حسرت ها انباشته ام و انتظار جمعه اى را مى كشم كه جویبار ظهورت از پشت كوه هاى غیبت سرازیر شود، تا آن كوره و آن حسرت ها را به آن دریا بریزم و سبكبار تن خسته ام را در زلال آن بشویم.
.
اى همه آروزهایم!
🍁من اگر مشتى گناه و شقاوتم، دلم را چه مى كنى؟
با چشمهایم كه یك دریا گریسته است چه مى كنى؟
با سینه ام كه شرحه شرحه فراق است چه خواهى كرد؟
🌱به ندبه هاى من كه در هر صبح غیبت، از آسمان دلتنگی هایم فرود آمده اند ، چگونه خواهى ساخت؟
.
مى دانم كه تو زبان ندبه را بیشتر از هر زبان دیگرى دوست مى دارى . مى دانم كه تو جمعه ها را خوب مى شناسى و هر عصر آدینه خود در گوشه اى اشك مى ریزى.
.
🌱اى همه دردهایم! از تو درمان نمى خواهم كه درد تنها سرمایه من است در این آشفته بازار دنیا..
تنها اجابتى كه انتظار آن را مى كشم جماعت ناله هاست ؛ تنها آرزویى كه منت پذیر آنم ، خاموشى هر صدایى جز اذان « یا مهد ى » است . کاش چشمانم را فرش راه گیسویت می کردم…
میلاد با سعادت دوازدهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت مهدی عجل الله تعالی بر همه مسلمین و شیعیان حضرت مبارک باد🌺💝💗🌹🌺💝💗🌹🌺💝💗🌹🌺💝🌹🌹🌺💝
.
هایده نجفی ارشد فلسفه
.