یوسف زهرا س

این وبلاگ به نام یوسف زهرا سلام الله ساخته شده توسط هایده نجفی
  • خانه 

شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت

13 شهریور 1403 توسط مسافر

*به نام خالق بخشنده بخشایشگر*
.
🥀جان به قربان کریمی که کرم زنده از اوست.

سلام امام مهربانی ها ..

🌿 یا کریم اهل بیت علیه السلام نماد معرفت و وفا نعمتی بزرگ هستید آقا بر صفحه ی دلم ..
آقای بی حرم!…حتی نوادگان شما صاحب حرم شدند، باید برای حرمت کاری کنیم آقا!..
🥀در دیاری که ندارد سنگ قبری مادرم
کِی روا باشد که من روزی شوم صاحب حرم!…
.
🍂 یا امام مجتبی ع در این شب‌ها که به آسمان می‌نگرم گویی بغض کهنه در گلوی مهتاب تو را فریاد می‌زند تویی که در وانفسای این دنیا از همه غریب تر بوده ای. تویی که با سکوت، عشق را به آتش کشیدی و خاک بقیع تا به ابد با غم غربت تو آشنا شد . در تنهاییت خدا را به چشمان اشک آلود ما به تماشا نشاندی، و ما بی تو یتیم شدیم .
.
🍁چه فقیرانه نگاهم به جاده دوخته شده است که مبادا روز ی از مقابل دیدگانم بگذری و من از دیدارت جا بمانم .

🌱شب را به امید رویایت به صبح می رسانم و روز را به امید شنیدن صدایت. چه حقیقت تلخ و شیرینی است که ندیده اینگونه فدایت می شوم.

🥀 بابت علی علیه السلام، برای تمام تنهایی حریم پاکت دلم می‌سوزد . هر گاه که تن سپردم به گوش دادن تمام زمزمه های دل خسته ام، نامی به جز حسن بن علی ع نشنیدم .نامی که هرگز نتوانستم نامی در کنار آن بگنجانم
.
🥀آقای بی حرم…در گذر ایام، روزگار نبودنت را برایم دیکته می کند و نمره ی من باز می شود صفر…
 هیچ وقت نبودنت را یاد نمی‌گیرم در فراقت سکوت می کنم آنقدر که فراموش کنم حرف زدن را…
.
🌷اکنون به احترامت ای امام غریب گوشه ای ساکت می نشینم و دیگران را با نگاه خسته ام دنبال می‌کنم
حتی  اشک هایم هم طعم خاک گرفته اند چرا که قبر تو ای جان خاکی ایست..😭
 .
💧ای نهایت پاکی! طراوت پندارت را با کدام گلستان بگویم که شکفته نشود؟
.
ای کوه صبر، وقار نگاهت را با کدام کوه بگویم که سر به تعظیم، خم نکند؟ ! نخواه دست خالی برگردم آقا جان…
.
🍂امشب، که به طواف دست ‏های تو آمده ام، دست‏هایی که زمین و زمان از فیض زلال شان متبرکند.
.
🍃ای سبط اکبر! مگر تو نبودی که دو بار تمام آنچه را داشتی بخشیدی و سه بار دارایی‏ ات را با مستمندان به دو نیم کردی؟! .
.
🍂حالا این بنده روسیاه عصر پنهانی، در شبی که نام تو را در یاد خود دارد، به طواف دست‏های تو آمده‏. یاری‏مان کن که تو را بشناسیم. بگذار به قطره شفابخشی از بی‏کران دریای وجودت دست پیدا کنیم که سخت تشنه‏ ایم. هر چند از لیاقت آن تهی باشیم.
.
🍃 ای باغ آرزو های من، مرا چه باکی است از اتش دوزخ که چون در میان هاله های آن مرا رها کنند باز من دامن کریم تو را رها نمی کنم .
.
🥀یابن علی علیه السلام!….هنگامی که برای گرفتن دستان گنهکارم قدمهایت را برداری آتش چه شرمگین خواهد شد از زبانه کشیدن، و ابراهیم بیاید و ببیند که کدامین گلستان زیباتر است؟..
.
🍁زندگی چیزی جز عشق تو را به من نشان نداد و دل بهانه ای جز دیدارت در همه عمر نگرفت
بگذار که با دیدنت دلم برای همیشه خراب شود. مرا به آبادی دل چه سود و چه نیاز؟ که در این دنیا هر دلی خراباتی شد گویا ابدی جاویدان شد.
.
🍃من اسارت دلم را به هیچ آزادی نفروشم که زندانبانی چون حسن بن علی ع جرعه ای جز می به من ارزانی نمی دارد
.
شهادت مظلومانه کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام بر صاحت مقدس مولا صاحب آلمان عجل الله تعالی و شیعیان حضرت تسلیت باد
.
هایده نجفی طلبه ارشد فلسفه
💗🖤🌹🖤🌺💗🖤

 نظر دهید »

قصیده ای به بلندای حسین علیه السلام

25 تیر 1403 توسط مسافر

*به نام خالق بخشایشگر مهربان*
.
🍂قصیده ای به بلندای حسین ع 🍂

🍃باز ناله باز شیون از غم سلطان عالم
با گهر های فراوان می چکد از چشم خیسم
.
💦با دو چشم اشکبارم باصبوری می نویسم
با دل بی تابِ زینب قصه ام را می نویسم
.
🌱می نشیند داغ این غم توی سینه هر دمادم
می نوازد گوش دل را با غم طفلان خاتم
.
💧می زند سیلی به گونه هر دمادم اشک های ریز ریزم
می چکد بر روی کاغذ خون سرخ رنگ رنگش

🎋خیمه اش کو؟ محملش کو؟ محرمش کو؟
کو برادر ؟ کو دلاور؟ او سوار برشتر الله اکبر

🥀روزهای بی برادر یاد آن سرو دلاور
روزهای کودکی کو در کنار شیرِ حیدر

🍃پس چشد آن نامه های اهل کوفه
کودک خوشحال حیدر گشته در اشغال ِ دشمن

💧کودکانه، پر بهانه، دختری گریان و نالان
گوشواره، پاره پاره حنجری سوزان وعطشان

🌻کودکانه ، پر بهانه غرق در خون کو برادر؟ کو‌ دلاور؟ خواهرانه، پر بهانه ، گشته نالان

🥀زینب کبری بروی حنجری نالان و گریان
شمر بی دین، بی مروت ، خنجری نیشش ز فولاد،

🍂کرد پنهان، زیرکانه، منتظر مانده ببرد او گلوی نازک دین، از روی کین
تازیانه، میخورد بر صورت فرزند حیدر

🗒پس چشد، آن نامه ها و وعده ها آخر کجا رفت؟ آه حیدر، آه حیدر،

🖤حرمله حیوان بی شرم ..با سه تیر گیرد نشانه . وای اصغر طفلک شش ماهه ناز،

🥀وای مادر بر سر وصورت زنان نالان و گریان
یا حسین دیگر نمانده قافله، عباس و اکبر

💧بر لب آب است سقا، بی برادر، دور او صد پاره لشگر، کو حیدر، کو برادر، کاش اینجا بود اکبر،

💧تشنه لب مانده برادر یاد اصغر، دامن لیلای غمگین شرم بر خولی و بن مرجانهِ بی دین.

💦گریه های طفل معصوم.دردهای جسم سجاد، یاحسین جان، کو برادر،

🍃 تیر بر چشمان عباس، دست های بی برادر، مشک بر لب، خون ز دیده، این همه سختی کجا بود؟ کی رسیده؟

🥀کو اسیری؟ تشنه لب طفلانِ نالان.. آنطرف چند سر به روی نیزه کین، غرق در نور

💦می تلاود سوره زیبای کهف و می رسد هردم صدای صوت قرآن حیدر.

🌟زینب کبری نگاهش روی سرهاست، نور باران می کند دشت بلا را،
طفلک ناز سه ساله منتظر مانده ببینید رأس بابا..

🥀وای زینب، کو سکینه، کو سر عباس و قاسم
کو رباب و اصغر و سجاد و اکبر پای در زنجیر دشمن؟

💧باز ناله باز شیون باز نوحه باز ماتم
فرا رسیدن ماه محرم ماه عزای حسینی بر صاحت مقدس امام زمان عجل الله تعالی و شیعیان حضرت تسلیت باد
.
هایده نجفی ارشد فلسفه

🖤🌺🌷🌺🖤🌹🖤🌹🌺🌷🖤

 نظر دهید »

مناجات با دوست

08 تیر 1403 توسط مسافر

به نام خالق بخشنده بخشایشگر

نگار من در امشب از من خبر تو داری
رفتم به سوی هرکس باز آمدم به زاری

مولای ببین در امشب دارم چه بی قراری
جان من و جمالت یاری رسان به آهی

جانا در این شب تار مونس بی پناهی
کار من و دل من گشته است آه و زاری

یارب دل من امشب دارد به سر هوایی
در راه عشق تو نیست راهی به جز رهایی

در آسمان عشقت جایی برام تو داری
حال دل من اینک اشک است و بی قراری

در این دیار غربت جانم به طاقت آمد
عشق تو و جمالت قاموس هر دیاری

جانا تویی امیدم در اوج بی پناهی
راهی بده نشانم تنها تو تکیه گاهی

خدا در این شب تار مونس هر غریبی
دستم بگیر تو اینک جانا تو کردگاری

هایده نجفی ارشد فلسفه 💗🌹🌺💗🌹🌺

 نظر دهید »

مناجات با دوست

12 اردیبهشت 1403 توسط مسافر

*به نام خالق بخشنده بخشایشگر*
.
پاک و منزه است خدایی که پدید آورنده هر چیزاست بدون هیچ الگویی باقی مانده از دیگری، هستی را آفرید..
مولای من بر من رحم کن بر من که نا توانم بر من که محتاج صبوریم صبری عطا کن و قلبی روشن و بی کینه!
ایّ آنكه غيب ها را می‏دانى، و بر تمامى موجودات قادر و توانائى، مرا زنده بدار تا آن هنگام كه می دانى زندگى برايم نيكوست، و بميران تا آن زمان كه خير و نيكی ام را در مرگم مى دانى.
.
خداوندا! اخلاص و ترس از خودت را در هنگام خشنودى و غضب، و ميانه ‏روى در زمان بی ‏نيازى و فقر را از تو خواستارم.
محبوب من…چقدر دلم به تو به بودنت خوش است این خوشی را از من نگیر مولای من..
.
الهی..هرشب که به آسمان زیبایت می نگرم حال خوشی دارم چون آسمان سه نشانه از تو دارد. زیبایی، بخشندگی و بزرگی به وسعت تمام کائنات. اما تو آسمان را آفریدی که از ابرهای زیبایش باران را فرو فرستادی و نور ستارگانش چراغ راه شب های تارمن است اینک از تو نعمتى را می خواهم كه پايانى ندارد، و نيز از تو جويا هستم آنچه مرا خشنود می‏ سازد و پايان نمى ‏پذيرد.
.
الهی! خشنودى به قضاء و حكم تو را مى‏ خواهم، و زندگى نيكو بعد از مرگ را از تو در خواست می‏ كنم، و نيز ديدار رويت و شوق به ملاقات تو، بدون آنكه پريشان حالى و رنجى در آن باشد يا در آشوبى فراگير قرار گيرم.
.
مولای من… ما را به زينت ايمان مزيّن فرما، و از هدايت گرانى قرار ده كه مشمول هدايت تو قرار گرفته باشيم،
اى پروردگار جهانيان..تا آنگاه كه مرا زنده می‏دارى، به آنچه داده ‏اى قانع ام گردان، و عيوبم را بپوشان، و مرا سلامت دار، و آن زمان كه مرا مي ميرانى مرا بيامرز، و مشمول رحمتت قرار ده،
خداوندا! ای مونس تنهایی و وحشت، مرا بر آنچه برايم مقدّر ساخته‏ اى به رنج نينداز، و آنچه برايم مقدّر نموده‏ اى را سهل و آسان گردان.
.
ای مونس نجواهای پنهانی! هرکس خلوتی با تو ساخت خود را یافت و هرکس به دیگران پرداخت هستی اش را در ازدحام نفوس باخت پس نفسم را ذليل، و مقامت را در نفسم افزون فرما، و طاعتت و عمل به آنچه مورد رضايت توست، و دورى از آنچه مورد غضب تو مى‏ باشد، را به من الهام كن، اى بهترين رحم‏ كنندگان.
.
خداوندا! درمان آن دردها که به هیچ کس نمی توان گفت در دست های کریم توست، ما را محتاج دست های درد ما آشنا مکن…

التماس دعا
.
هایده نجفی ارشد فلسفه..🌺🌹💗🌺🌹🌺💗💗

 نظر دهید »

جمعه های دلتنگی

07 اردیبهشت 1403 توسط مسافر

*به نام خالق بخشنده بخشایشگر*
.
سلام بر مهدی عجل الله،
جمعه ها وسعت خیالت را می گیرم در هوای دل انگیز پا به پای طلوع آفتاب، میزنم به جاده های پر پیچ و خم خیال به دامنه هایی که برسم به بلندترین جای آسمان، به آبی ترین هوا، به  پاک ترین نفس …
.
می روم با تو به سرسبز ترین مکان  و نم نم باران …تا غم انگیز غروب…
یابالحسن، آیا می‌شود در حرم امن تو اجازه ورود یابم، و پروانه وار گرد کعبه وجود مقدست طواف کنم…من تمام جمعه هایم را با تو قدم میزنم تا جمعه ای که بیایی در پاکیزه ترین هوا..

آقا جان، همه جان‌های خسته تو را می‌خواند؛ تویی که ملائکه به تعظیمت نشسته‌اند و زمینیان از دوریت در سوز و گدازند، پس رخ بنما که عالم همه تو را می‌خوانند، تویی که تمنای عالمی…

آقا جان…اگر شرم ظهورت حضور من است دعا نمایی که بمیرم🥺🥺
.
ای آبروی دو عالم، کاش می‌دانستم چشم کدامین خاک حضور سبز تو را به انتظار نشسته و به نرمی قدم هایت بوسه می زند،کاش می دانستم کدامین سرزمین غریب با وجود نازنینت آشناست که اینگونه آغوش خود را بر مهربانیت گشوده است؟ پس بیا که زمان در نقطه انتظار ایستاده است.

بیا ای پیک سحر که صبح دیر کرده است…
اللهم عجل لولیک الفرج.
.
هایده نجفی ارشد فلسفه،طلبه🌺💝🌹💗🌺💝🌹💝🌺💗💗🌺🌹

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 22
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یوسف زهرا س

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس