*به نام خالق بخشنده بخشایشگر*
.
در آغوش بارانی از جنس الماس
سلام بر چشمه جوشان وفا!.
سلام بر علی اکبر جوان امروز، روز ولادت توست یا علی
تویی که عشق از یادآوری نامت به خود می بالد و آسمان، شکوه تو را همواره با عطر صلوات، می ستاید.
روزی که خداوند خواست تا چهرهات آیینه جمال نبوی صلی الله شود.
روزی که خداوند خواست تا از تبسم نگاهت، آفتاب بر شوق آید.
امروز، روز توست؛ روز تولّدی شیرین که طعم نبوت و ولایت را توأمان دارد.
غوغایی در دل آسمان بر پا ست. عطر صلوات، شش گوشه آسمان و زمین را فرا گرفته است.
امروز، سروش آسمان، تهنیت گوی مولودی است که روزی همت بلندش، او را از ناسوت خاک به لاهوتستان افلاک خواهد برد. او نام پر صلابت خود را بر تارک عرش فریاد خواهد زد.
… و روزی ورق برمیگردد و کربلا رقم میخورد.
تصویر در تصویر، کوفیان و غلتیدنشان در خاک مذلّت!
.
علی جان!… ای چشمه جوشان وفا!…حماسه از چشم های تو آغاز می شود در روزی داغ و خون آلود.
رشادت یعنی علی اکبر؛ وقتی که در رکاب پدر، تار و پود حادثه را شمشیر زدی.
امروز می آیی با نشانه ای از آن سوی آسمان، در انتظار بارانی از تیر و شمشیر بر بدن نازک ولطیف
انگار در وجود نازنینت تکه ای از بهشت جا مانده است؛ آن گونه که از چشمانت عطر یاسی عجیب می تراود.
روشنای چهره ات با اُفق های دور قرابتی دارد و با چشمه های خروشان نسبتی. ریشه ات از مقدم ترین رودخانه آب می خورد جان پدر.
نخل های سربلند، پیش قامتت کوچک می نمایند، ای بزرگِ دوست داشتنی عمر پدر!
اسم مبارکت از دهان زمین و زمینیان نمی افتد.
طنین آزادگی، دوست دیرینه، و خورشید، همبازی کودکی ات و عشق، همسفره همیشگی توست.
تمام قبایل عرب از گندمزار شجاعت تو نان می خورند و بر سفره رشادت تو دانه بر می چینند..
پرندگان، رهایی را از چشم های فرو بسته از دنیای تو دارند..
بر اسب که می نشینی، بارانی از ستاره باریدن می گیرد و عشق بازی آسمان آغاز می شود.
مهتاب، امواج نگاه توست که بر دامن آسمان می ریزد.چون تو علی اکبری؛ علوی سیرت و محمّدی صورت.
آئینه ات جوانمردیست. صدایت، لرزه بر اندام کسانی انداخت که نفس های شیعه را بریده بریده می خواستند.
جان پدر!…تو در آغوش باران زاده شده ای و از سینه بهار، شیر نوشیده ای.
از عشیره گل سرخی و از تبار خورشید.
کوهستان ها، هوای پاک نفس هایت را به عاریت گرفته اند.
شاعرانه ترین واژه ها، شعر بلند حماسه ات را نمی تواند بسرایند. اینک سالهاست که محرم در محرم تصویر تابناک توست که بر صفحه خونرنگ عاشورا می درخشد.
لب های ترک خورده ات، سال هاست که آب فرات را سر در گریبان نگه داشته است.
اینک پس از دانه های تند باران امروز هم صفحات آن ظهر سرخ را که ورق می زنم، ردّ نگاه های پر هیبت توست که بر جا میخکوبم می کند. تو اردیبهشت فصل های جهانی در بارانی ترین روز های زندگی
خاکستری ترین روزها را خورشید کلامت به تپش وا می دارد و در آغوش بارانی از جنس الماس می درخشد.
.
میلاد سرور جوانان بهشت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان مبارک
.
هایده نجفی ارشد فلسفه 💗🌺💝💗💝💝🌺💗💝💝🌺